دانلود و خرید کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه) ریچارد باخ ترجمه پرستو قاسمی
تصویر جلد کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه)

کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه)

نویسنده:ریچارد باخ
انتشارات:انتشارات لذت
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه)

کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه) نوشتۀ ریچارد باخ و ترجمۀ پرستو قاسمی است. انتشارات لذت این داستان را روانۀ بازار کرده است. این کتاب حاوی داستانی کوتاه و عمیق از نویسندهٔ «جاناتان مرغ دریایی» است.

درباره کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه)

هنگامی که دختر کوچکی به نام «رائه هانسن ریچارد» در آستانۀ پنج‌سالگی بود، ریچارد باخ را به جشن تولدش دعوت کرد. اگرچه بیابان‌ها، طوفان‌ها، کوه‌ها و هزاران مایل آن‌ها را از هم جدا می‌کرد، رائه مطمئن بود که دوستش به این جشن تولد خواهد آمد. کتاب هیچ راهی دور نیست، سفر معنوی هیجان‌انگیزی را روایت می‌کند که میهمان موردانتظارِ رائه را در آن روز خاص به کنار او رساند. این داستان دوزبانه از هدیهٔ قدرتمند و ماندگاری می‌گوید که او را برای همیشه در قلبش نگه می‌دارد. کتاب دوزبانهٔ «هیچ راهی دور نیست» همچون دیگر نوشته‌های ریچارد باخ، حاوی داستانی تمثیلی است.

خواندن کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های تمثیلی و قصه‌های فلسفی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ریچارد باخ

ریچارد باخ در سال ۱۹۳۶ در ایلینوی به دنیا آمد. او از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگ‌ساز بزرگ و مشهور آلمانی، بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد. «جاناتان باخ»، یکی از فرزندان این نویسنده، کتابی به نام «بر فراز ابرها» درمورد رابطه‌اش با پدری که هیچ‌وقت او را نشناخت، نوشته است. ریچارد باخ در هر حوزه‌ای که مربوط به خلبانی می‌شود، کارکرده است؛ مانند ساخت تصاویر متحرک در آسمان، نویسندگی و آموزگاری فنی هوانوردی؛ حتی مدتی نیز به‌عنوان راوی و همچنین خلبان نمایش‌های هوایی، در یک فیلم که بر اساس یکی از کتاب‌هایش ساخته شده بود، بازی کرد. این فیلم «هیچ‌چیز اتفاقی نیست» نام داشت. باوجوداینکه به هوانوردی علاقۀ بسیاری داشت، همیشه دوست داشت بنویسد. یکی از معلم‌های ورزشش در دوران دبیرستانش به ریچارد باخ کمک کرد تا به توانایی‌های ذاتی‌اش پی ببرد. از سال ۱۹۵۹ او عقایدی درمورد یک پرنده که علاقه دارد محدودیت‌های اطرافش را بشکند داشت. منظور از این علاقه‌مندی، کتاب «جاناتان مرغ دریایی» است که فیلم آن نیز ساخته شده است. در تمام کتاب‌های او تقریباً از هواپیما به‌عنوان یک وسیله برای رساندن پیام استفاده شده است. او مذهبی به نام «مذهب پرواز» را تأسیس کرده است که پیروانی هم داشته است.

از کتاب‌های ریچارد باخ که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند، می‌توان به «جاناتان مرغ دریایی»، «پندار»، «یگانه»، «گریز از سرزمین امن» اشاره کرد که در بیشتر آن‌ها نویسنده با کمک احساس پرواز خواننده ارتباط خوبی برقرار می‌کند و درمورد شناخت خود، انتخاب و اختیار و در نهایت حقیقت زندگی بحث می‌کند.

بخشی از کتاب هیچ راهی دور نیست (دوزبانه)

«ری! ممنونم که من را به جشن تولدت دعوت کردی.

خانۀ تو هزاران مایل از خانۀ من فاصله دارد و من فقط برای دلایل بسیار مهـم سـفـر می‌کنم... و قطعاً جشن ری بهترین دلیل است و بسیار مشتاقم برای بودن در کنار من سفرم را از قلب مرغ زرین پر آغاز کردم. من و تو مدت‌ها پیش او را ملاقات کرده بودیم. او مثل همیشه رفتار صمیمانه‌ای، داشت بااین‌حال، زمانی که به او گفتم ری کوچک دارد بزرگ می‌شود و من می‌خواهم

با یک هدیه به جشن تولد او بروم بسیار متحیر شد و به فکر فرورفت. پس از مدتی طولانی که در سکوت پرواز می‌کردیم سرانجام او گفت: از چیزی که می‌گویی سر در نمی‌آورم؛ اما چیزی که به‌هیچ‌وجه متوجه آن نمی‌شوم ایــن اســت که تو داری به این مهمانی می‌روی گفتم: البته که به مهمانی می‌روم چه چیز دشواری در درک آن وجود دارد؟

تا زمانی که به خانۀ جغد برسـیـم ساکت بود و سرانجام گفت: «آیا به‌راستی فاصله می‌تواند دوستان را از هم جدا کند؟ اگر می‌خواهی باری، باشی، آیا هم اکنون نیز نزد او نیستی؟»

به جغد گفتم ری کوچک دارد بزرگ می‌شود و من دارم با یک هدیه به جشن تولد او می‌روم. بعد از گفتگو با مرغ زرین پر از اینکه موضوع رفتن را بیان می‌کردم احساس عجیبی داشتم؛ اما به‌هرحال می‌خواستم جغد را متوجه منظورم کنم. او نیز برای مدتی طولانی در سکوت پرواز کرد. سکوت صمیمانه‌ای بود؛ اما درحالی‌که مرا به‌سلامت راهی خانۀ عقاب می‌کرد گفت: «از چیزی که می‌گویی ســر در نمی‌آورم؛ اما چیزی که به‌هیچ‌وجه متوجه آن نمی‌شوم این است کـه دوسـتت را کوچک خطاب می‌کنی.»

البته که او کوچک است؛ چون هنوز بالغ نیست. چه چیز دشواری در درک آن وجود دارد؟ جغد با چشمان کهربایی عمیقش به من نگاه کرد و لبخندی زد و گفت: «کمی به این موضوع فکر کن.»

به عقاب گفتم ری کوچک دارد بزرگ می‌شود و مــن دارم با هدیه‌ای به جشن تولد او می‌روم. بعد از صحبت با مرغ زرین پر و جغد اکنون از اینکه دربارۀ رفتن و کوچک بودن ری حرف می‌زدم احساس عجیبی داشتم؛ اما به‌هرحال منظورم را این گونه بیان کردم تا عقاب متوجه شود.

در کنار هم بر فراز کوه‌ها پرواز می‌کردیم و سوار بر باد کوهستانی اوج می‌گرفتیم. سرانجام عقاب گفت از چیزی که می‌گویی سر در نمی‌آورم؛ اما چیزی که به‌هیچ‌وجه متوجه آن نمی‌شوم کلمۀ تولد است.

گفتم البته که دارم از تولد حرف می‌زنم. می‌خواهیم لحظه‌ای را که ری زندگی خود را آغاز کرد و پیش از آن وجود نداشت را جشن بگیریم چه چیز دشواری در درک آن وجود دارد؟

 عقاب بال‌هایش را گشود و ماهرانه با شیرجۀ تند و شیب‌داری بر ماسه‌های نرم صحرا فرود آمد؛ زمانی پیش از آنکه ری زندگی‌اش را آغاز کند؟! گمان نمی‌کنی که زندگی ری پیش از آنکه زمان بخواهـد وجـود داشته باشد، آغاز شده است؟»

محمد
۱۴۰۲/۰۹/۲۹

افکار ریچارد باخ نسبت ب زندگی، تحسین برانگیز و اگاهی بخشه و هنر بزرگیه ک با یک داستان کوتاه مفاهیم عمیقی رو به سادگی بیان کنی. کتاب حس خوبی داره

ایزدمهر
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

داستانی خیلی کوتاه اما سرشار از زیبایی...

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان