دانلود و خرید کتاب گام های واژگون فرهاد بوچانی
تصویر جلد کتاب گام های واژگون

کتاب گام های واژگون

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب گام های واژگون

کتاب گام‌های واژگون نوشتۀ فرهاد بوچانی در انتشارات سیب سرخ به چاپ رسیده است. این کتاب، مجموعه داستان کوتاه فارسی است که ۱۱ داستان را در بر می‌گیرد. سرپناه، گرامافون، تعمیرگاه، تدفین زیر برف عنوان تعدادی از داستان‌های این مجموعه است.

درباره کتاب گام های واژگون

کتاب گام‌های واژگون، مجموعه داستان کوتاه ایرانی است. مجموعه داستان گام‌های واژگون  ۱۱ عنوان داستانی را در بر می‌گیرد که عبارت‌اند از: سرپناه، گرامافون، تعمیرگاه، تدفین زیر برف، سرگردان، وطن، ییلاق، سیفون، گیسو، بازیچه، بادگیران.

خواندن کتاب گام های واژگون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران داستان‌های کوتاه فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گام های واژگون

«از تپه‌های گچی اطراف برمی‌گشت. به پشت حیاط که رسید از اسب پیاده شد و لنگه‌ی در را باز کرد تا حیوان راحت‌تر داخل شود. زنش با شنیدن صدای سم اسب بر کف سیمانی حیاط که بی‌شباهت به نت‌خوانی نوآموزان نبود، از خانه بیرون آمد و بر درگاه تکیه داد. به‌واسطه‌ی فاصله‌ای که با هم داشتند موقتاً به تکان دادن دست برای همدیگر بسنده کردند. مرد زین و یراق اسب را گرفت و با سقلمه‌ای که به کفلش زد آن را روانه‌ی اصطبل کرد. خواست زین را به داربستی که زیر درخت انگور ستون شده بود آویزان کند اما نه‌تنها از این کار منصرف شد، بلکه چیزهای آویخته دیگر را نیز پایین آورد. سپس دست‌به‌کمر، طوری که لگن راستش اندکی زاویه پیدا کرده بود، به خوشه‌های انگور خیره شد و به زن گفت:

-داربست شکم‌ زده، محکمش نکنم کلاه‌مون پس معرکه‌س. باید چوب‌های افقی رو نزدیک به هم ببندم. انبردست و مفتول روی یخچاله، می‌تونی بیاری یا خودم بیام؟ زن جواب داد: -باشه هاکان الان می‌آرم. هاکان در این فاصله به کمک چهارپایه‌ای از داربست بالا رفت. زن با پیراهن بلند و گشادی بر تن که سعی داشت برجستگی شکمش را پشت آن مخفی کند، از خانه بیرون آمد و به‌سمت داربست راه افتاد. مثل پنگوئن راه می‌رفت و پاهایش به چپ و راست پهلو می‌زد. ابله‌ترین مرد دنیا با دیدن او می‌فهمید که تا چند ساعت دیگر خواهد زایید!...

...از روزی که چشمان سبز و یاغی دیلان در کارگاه فرش بافی آن دهکده کوهستانی، ناگهان دلم را برد بیشتر از پنج ماه می‌گذشت . حال می‌خواستم بار دیگر به آن میعادگاه ییلاقی بروم. با مینی‌بوس بنزی که محتاطانه گردنه‌های برف گیر کوهستان را طی می کرد راه افتادم. شب هنگام به دهکده رسیدم و مینی‌بوس نیز با صدایی شبیه به خرناس سگ جاده را در پیش گرفت و دور شد. برف می‌بارید و کپه‌های آن مثل هزاران پروانه بال شکسته روی زمین فرود می‌آمد. در ورودی دهکده با قبرستانی مواجه شدم که درختان اوکالیپتوس آن به بیرون از دیوار پیرامونش سرک کشیده بودند. تا به حال ندیده بودم مردگان را این قدر نزدیک دهکده زندگان دفن کنند. ترس‌آور بود اما از آن جایی که مطمن بودم به زودی قبرها زیر لایه‌ای از برف محو می‌شوند و از لبه آن ها قندیل‌های کوچکی آویزان خواهد شد، این ترس بی‌پایه را از خودم دور کردم. روشنایی برف، شکوه شب و ابهام آن را پایمال کرده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۱۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

حجم

۵۱۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

قیمت:
۱۹,۸۰۰
تومان