دانلود و خرید کتاب صدای باد در لیوان خالی احسان منصف خوش حساب
تصویر جلد کتاب صدای باد در لیوان خالی

کتاب صدای باد در لیوان خالی

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب صدای باد در لیوان خالی

کتاب «صدای باد در لیوان خالی» نوشتۀ احسان منصف خوش حساب است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. کتاب صدای باد در لیوان خالی یک مجموعه با ۹ داستان کوتاه است. 

درباره کتاب صدای باد در لیوان خالی

داستان اول که عنوان کتاب هم از همین داستان گرفته شده است زندگی روزمرۀ زن و شوهر جوانی را روایت می‌کند که با شیوع بیماری کرونا مثل زندگی همۀ آدم‌ها در آن زمان دستخوش تغییر می‌شود. محسن مهندس جوانی است که در حوزۀ نقشه‌کشی فعالیت می‌کند و زهره همسرش معمولاً صبح‌ها که بیدار می‌شود متش را پهن می‌کند و شروع می‌کند به یوگا، بعدش هم به گل‌های بالکن رسیدگی می‌کند. خانه‌نشینی در زمان کرونا شرایط را عوض می‌کند و دیگر نه زهره یوگا می‌کند، نه محسن در اتاق کارش فعالیت مفید انجام می‌دهد و گل‌های خانه هم خشک پژمرده می‌شوند ولی باید دید که تصمیم این زوج برای ادامه‌دادن زندگی و یا حتی داشتن فرزند چه نتیجه‌ای خواهد داشت.

داستان صدای باد توی لیوان خالی به شیوۀ اول‌شخص روایت می‌شود و به نظر می‌رسد راوی داستان دیواری است که همیشه شاهد و ناظر زندگی محسن و زهره است. امروزه تنوع در زاویه‌های دید به نویسنده این اختیار را می‌دهد که گویایی اثرش را بیشتر کند. راوی از همان آغاز داستان حرف می‌زند و از خودش می‌گوید و همچنین از زهره و محسن، ساکنان خانه. راوی به‌خوبی آن‌ها را می‌شناسد و از خصوصیات آن‌ها خبر دارد و حتی بعد از رفتن آن‌ها از خانه احساس دلتنگی می‌کند. این شیوۀ جالب روایت در داستان‌های دیگر مجموعۀ صدای باد در لیوان خالی هم به چشم می‌خورد.

کتاب صدای باد در لیوان خالی شامل ۹ داستان کوتاه است: «صدای باد توی لیوان خالی»، «ازبس‌که نترسیدیم»،‌ «لباسی که به تنت می‌خندد»، «خرده اعترافات یک پنجره»، «سیاهی‌لشکر»، «جیرجیرک»، «قند خوب است اما ضرر دارد»، «سقوط اصلی» و «گریه‌های زشت آقای هاشمی».

خواندن کتاب صدای باد در لیوان خالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و دوستداران داستان کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب صدای باد در لیوان خالی

«درست همین‌جا که شما تابلو می‌کوبی روی دست من، محسن قاب عکس عروسی‌اش با زهره را که کنار بابا احمد ایستاده بودند زده بود. روز آخر توی صدای مهمانی طبقه‌بالایی جمع کردند و رفتند. من باز تنها شدم. حالا این‌ها را به تو می‌گویم که روی خاطرۀ آبی محسن و زهره میخ می‌زنی برای عکس دختر کوچولوی زیبات. من شما را هم دوست دارم. من قرنطینه نبودم. من فقط خوشحال بودم از نور و صدا. این جا پر از شادی بود اما این آخری فقط صدای هوهو می‌آمد. صدای باد توی لیوان خالی. حال خوب است دخترت بلندبلند می‌خندد. بگو زیاد بخندد. تا صدای باد توی لوله‌ها و باد برود. راستی اسم دختر شما چه بود؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۷۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۳۷۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۱۳,۸۰۰
تومان