دانلود و خرید کتاب مرغ قدم (جلد ششم) مسعود ریاعی
تصویر جلد کتاب مرغ قدم (جلد ششم)

کتاب مرغ قدم (جلد ششم)

نویسنده:مسعود ریاعی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مرغ قدم (جلد ششم)

کتاب مرغ قدم (جلد ششم) نوشتۀ مسعود ریاعی است. انتشارات عصر کنکاش این مجموعۀ جستار را روانۀ بازار کرده است.

درباره کتاب مرغ قدم (جلد ششم)

مجموعۀ مرغ قدم مجموعه‌ای از متون کوتاهی است که مسعود ریاعی به‌صورت روزانه برای استفادۀ مخاطبان در فضای مجازی نوشته است. انتشارات عصر کنکاش برای حفظ آن متن‌ها، اقدام به جمع‌آوری و چاپ و نشرشان در یک مجموعهٔ ۱۲جلدی کرده است. این مجموعه شامل مباحث اخلاقی و کلامی در حوزۀ اسلام و شریعت و نیز مباحثی در حوزۀ عرفان و سلوک است.

خواندن کتاب مرغ قدم (جلد ششم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان حوزۀ اخلاق و احادیث پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرغ قدم (جلد ششم)

«"تمثیل نماز عشق"

در آن رؤیای شگفت در آن حقیقت بی‌سایه آنگاه که سالک از مرداب دنیا به صحرای وجود راه یافت به ناگاه کلمات زندۀ نورانی را دید که بر قوسی نیم‌دایره از نوری زمردین، نشسته او را به نیکی می‌نگرند. از آن میان حضرت زکات فرود آمد و دست سالک را گرفت و قدمی پیش کشید و حضرت صلاه را که بر فراز کرسی زمردین بود، ندا داد: اینک بگیرش! که آن‌چنان که باید، از لجن‌های مرداب پاکش نمودم و آبش کشیدم از هر آن چه زاید بود دادنی‌ها را داد و پرداختنی‌ها را پرداخت. بارهای زمین را زمین نهاد و خواستن و داشتن را به قربانگاه خلوص ذبح نمود و اینک اوست بی‌هیچ خواستن و داشتنی و آنگاه لحظاتی در سکوت!

و سکوت دیری نپایید چه این بار حضرت جهاد قدم پیشنهاد و حضرت صلاه را ندا داد آری بگیرش که من نیز با شمشیر بی‌تعلقی، در نبردی جانانه تمامی اوصاف رذیله‌اش را در هم کوبیدم و دستان آز و حرص و پاهای شهوت و غضب را به خلاف جهت هم بریدم و آرزوهای واهی‌اش را به صلیب کشیدم و نفس اماره‌اش را به تیغ "لا مساس" به تبعید گسیل داشتم و ابلیس ذهنش را به سنگ‌های نشان‌دار رجم نمودم و چشمۀ قدرت‌طلبی و تفرعن را در وجودش خشکاندم و اینک اوست! بی‌هیچ اوصافی از مرداب بد بوی دنیا و باز لحظاتی در سکوت!

و سکوت دیری نپایید چه این بار حضرت، صوم حضرت صلاه را ندا داد: آری بگیرش که من نیز وجودش را بارها خالی از غیر نمودم و به هیچش کشاندم و سینه‌اش گشودم و تاریکی‌های خور و خواب را از روحش برگرفتم و توجهش را از هر رنگ و لعاب زدودم و اینک اوست! وجودی خالی از مردار! بی حب غیر!

و آنگاه پس از سکوتی نه‌چندان، طویل این بار حضرت حج بیان داشت که من نیز به او راه نمودم و سلوک آموختم و از زندان نفس خویش برونش کردم تا مسیر خانه باز یابد و عرش رحمان بشناسد و از خویش به نور خویش و صاحب‌خانه در آید و اینک اوست هجرت نموده از من خویش

... و چون حضرات همگی آمدند و گفتند و گفتند، آنگاه حضرت صلاه به‌آرامی از کرسی زمردینش برخاست و سالک را گفت: اکنون لایق آنی که دو رکعت نماز عشق را بجا آوری اذن آن داری که اقامه‌اش کنی. پس اقامه‌اش کن تا این صحرایت به آنی گلستانی زنده گردد و نهرها جاری شوند و درختان حکمت و آگاهی سر بر آورند و میوه‌هایشان را بی‌دریغ نثار هستی‌ات نمایند پس بخوان، بخوان به نام پروردگاری که تو را آفرید! چه تنها پس از چنین اقامه‌ای است که تو را به بارگاه حضرت حق بار خواهند داد و سالک خواند و چون خواند و ظهورش بخشید دگر کسی او را در مرداب ندید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۷۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۹۷۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان