دانلود و خرید کتاب سال های انتظار رقیه فرج زاده
تصویر جلد کتاب سال های انتظار

کتاب سال های انتظار

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سال های انتظار

کتاب سال های انتظار از رقیه فرج زاده را انتشارات زهره علوی منتشر کرده است. این کتاب داستان عشق دو جوان به نام‌های «حسین» و «عاطفه» و چالش‌هایی است که برای ابراز عشقشان دارند.

درباره کتاب سال های انتظار

عشق و انتظار مفاهیمی درهم‌تنیده‌اند. بعضی وصال را مدفن عشق می‌دانند و معتقدند که عشق زمانی عشق است که سال‌های طولانی صبر و انتظار عاشق برای رسیدن به معشوق را به همراه داشته باشد. ادبیات فارسی نیز شاهد نمونه‌های بسیاری از تجلیات عشق، در شعر و داستان و نمایشنامه است. آثاری که لطف زبان و ادبیات فارسی را صدچندان کرده‌اند و به عمق و غنای آن افزوده‌اند. به‌غیر از نمونه‌های کلاسیک، در آثار نویسندگان نسل امروز نیز می‌توان توجه و زاویهٔ دید خاص آن‌ها به عشق را دید. عشقی که به‌قول حافظ شیرازی، شنیدن آن به هر زبانْ قند مکرر است. کتاب سال های انتظار به‌قلم رقیه فرج زاده، راوی عشق دو جوان به نام‌های «حسین» و «عاطفه» است؛ عشقی که قیدوبندهای اجتماعی و نگاه سنتی جامعه، راه بروز آن را بسته و این دو دلداده را به سال های طولانی بی‌قراری و انتظار می‌کشاند.

خواندن کتاب سال‌ های انتظار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوستداران ادبیات فارسی و به‌ویژه رمان‌های عاشقانهٔ فارسی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب سال‌ های انتظار

«علی بعد از هفته‌ها اردونشینی، شاد و خندان وارد خانه شد. مادر و خواهرش گوشه‌ای از حیاط نشسته و مشغول پاک کردن سبزی بودند. علی به سمت آن‌ها رفت. خانم بزرگ با دیدن پسرش بعد از ماه‌ها دوری، از روی نیمکت بلند شد. به طرف پسرش آمد و او را در آغوش گرفت و غرق بوسه‌اش کرد. هر سه خوش‌حال وارد خانه شدند. علی مدال طلایی را که در مسابقات به دست آورده بود، جلوی مادر و خواهرش گذاشت. خانم بزرگ با دیدن رنگ براق مدال طلا و دسته‌گل، به صورت پسرش نگاه کرد و لبخندزنان گفت: «مادرجون! نفر اول شدی؟»

علی لبخندی زد و گوشهٔ چادر مادرش را که همیشه به کمرش می‌بست بوسید و گفت: «آره مادرجون! درست حدس زدین، بردم و این برد رو مدیون شما هستم. مدیون زحمت‌های بی‌دریغ شما.» عاطفه با شنیدن حرف‌های برادرش به میان حرف‌های او آمد و با‌خوش‌حالی گفت: «مطمئن بودم که تو در مسابقات اول می‌شی.» علی از کنار دستش جعبهٔ شیرینی‌ای را که خریده بود جلوی عاظفه گذاشت و گفت: « اینم شیرینی شما! همونیه که خیلی دوستش داری.»

عاطفه جهت تشکر صورت برادرش را بوسید و با جعبهٔ شیرینی به آشپزخانه رفت تا آن‌ها را در ظرفی بچیند. علی مدال طلا را که روبروی مادرش گذاشته بود برداشت و به اتاقش رفت و آن را کنار مدال‌های دیگرش روی دیوار آویزان کرد و مدتی به تماشای مدال‌هایش ایستاد. خانم بزرگ نا‌گهان به یاد دوست علی، حسین افتاد و با کنجکاوی پرسید: «راستی پسرم! از دوستت چه خبر؟ اون نتونست مسابقات رو ببره؟» عاطفه با شنیدن اسم حسین، آرام به طرف در آشپزخانه آمد تا راحت حرف‌هایی را که بین مادر و برادرش گفته می‌شد، بشنود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۷۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان