دانلود و خرید کتاب روزی که خورشید مرد یان لیانکه ترجمه لادن کزازی
تصویر جلد کتاب روزی که خورشید مرد

کتاب روزی که خورشید مرد

نویسنده:یان لیانکه
انتشارات:انتشارات گیوا
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب روزی که خورشید مرد

کتاب روزی که خورشید مرد نوشتهٔ یان لیانکه و ترجمهٔ لادن کزازی است. انتشارات گیوا این رمان معاصر چینی را منتشر کرده است.

درباره کتاب روزی که خورشید مرد

کتاب روزی که خورشید مرد حاوی یک رمان معاصر و چینی است. این رمان در حالی آغاز می‌شود که راوی اول‌شخص آن ابتدا شما را با خانواده و همسایه‌شان آشنا می‌کند. این راوی می‌گوید که همسایه‌شان عادی نبود. راوی، این همسایه را یان لیانکه (Yan Lianke) نامیده است؛ هم‌نام نویسندهٔ همین کتاب. این راوی خودش را نمایندهٔ دهکده‌ای کوچک، نمایندهٔ یک رشته کوه و تمامی جهان معرفی کرده است. او می‌گوید که در دهکدهٔ محل زندگیشان به زانو درآمده است و روی به آسمان دارد؛ تنها به‌منظور نقل یک روایت. او امیدوار است برای شنیدن حرف‌هایش به‌اندازه کافی شکیبا باشیم؛ برای شنیدن اراجیف و فریادهایش. او از شنوندگانش می‌خواهد که خشمگین و مشوش نشوند. داستان این راوی به وسعت آسمان و زمین است و این رمان ۱۱ کتاب را در بر گرفته است.

خواندن کتاب روزی که خورشید مرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر چین و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره یان لیانکه

یان لیانکه (Yan Lianke) که یک نویسندۀ معروف چینی است، در سال ۱۹۵۸ در ناحیۀ فقرزدۀ سونگ از استان هنان به دنیا آمد. پدر و مادرش فرزندشان را تشویق کردند تا در ارتش مشغول به خدمت شود؛ جایی که لیانکه پله‌­های ترقی را طی کرد و نویسندۀ متون تبلیغاتی شد. یان لیانکه پس از بازگشت به زندگی غیرنظامی به نویسندگی روی آورد. او طی سال‌ها طیف وسیعی از آثار متعددی خلق کرده است که شامل رمان، داستان کوتاه و نقد می‌­شود. دو رمان او در چین ممنوع اعلام شد و سه سال اجازه نداشت گذرنامه بگیرد و به خارج از کشور سفر کند، اما او هنوز هم از تأثیر سانسور دولتی و خودسانسوری بر نویسندگان معاصر چینی سخن می­‌گوید. او دو بار نامزد دریافت جایزهٔ ادبی من بوکر، یک بار نامزد دریافت جایزهٔ رمان خارجی ایندیپندنت و جایزهٔ فمینا شد؛ همچنین موفق به دریافت جایزهٔ ادبی هاژونگ چین و دو جایزهٔ ادبی برجستهٔ دیگر در این کشور شد. این نویسنده موفق به دریافت جایزهٔ فرانتس کافکا در سال ۲۰۱۴ شد. کتاب‌های «روزها، ماه‌ها، سال‌ها»، «تاریخچه شهر اکسپلوژن»، «چهار کتاب»، «بوسه‌های لنین»، «رؤیای روستای دینگ»، «خدمت به خلق» و «روزی که خورشید مرد» از آثار اوست.

بخشی از کتاب روزی که خورشید مرد

«بار دیگر به خارج از شهر گریختیم.

خیابان پر از مجروحینی بود که در سایه و در نور فریاد می‌زدند «کمک! کمک! خوب یا بد ما هموطنیم. کمک کنید!». زخمیها خونریزی می‌کردند. بیدار بودند و آثاری از ندامت در چهره‌شان دیده می‌شد. «فکر کنم دارم خوابگردی می‌کنم. خوابم برده بود که یکی در گوشم چیزی گفت. گفت باید برای دزدی برم شهر. گفت امشب خیلیا برای دزدی به شهر میرن. نمی‌دونم چی شد، فقط یادمه دنبالش راه افتادم تا برای دزدی و آدمکشی به شهر بیام». مرد لاغر و میانسال، صورت غرق در خونش را میان دستانش گرفته بود. «دیدم مردم دارن تلویزیون و پتو و چرخ‌خیاطی می‌دزدن، اما من خودم چیزی ندزدیدم. فقط صورتم اینجوری شکافت». همان‌طور که دستش روی صورتش بود، با دست دیگر باند سفید را از دور بازویش باز کرد و به پدر داد. «با این باند سرم و ببند. سرم و ببند». پدر باند را از او گرفت، لباس خود را پاره کرد و با آن سر مرد را بست. در همین حال با خود زمزمه می‌کرد «من دارم از خواب می‌میرم و تو ازم می‌خوای سرت و باندپیچی کنم! من خودم دارم خوابگردی می‌کنم و تو می‌خوای سرت و باندپیچی کنم!». پدر سر مرد را با تکه‌های لباس خودش بست و هر دو به سرباز مجروح کمک کردیم از صحنه نبرد دور شود.

روستاییان زخمی و غرق در خون، زیر کامیون بزرگی جمع شده بودند. به یکدیگر چسبیده بودند و با هم حرف می‌زدند. بیدار و هر کدام به سمتی متفرق شده بودند؛ به سمت خانه‌های خودشان. «خوابگردی عجیبیه! خیلی عجیبه!». آنها که مرده و دیگر خونریزی نداشتند نمی‌توانستند بیدار شوند، اما آنان که بیدار بودند به سمت خانه‌هایشان روانه شدند و کسانی که هنوز آلوده خوابگردی بودند به حمله ادامه دادند. برخی نیز که تظاهر به خواب می‌کردند، در میان خوابگردان به سمت شهر می‌تاختند. مانند این بود که عده‌ای پس از خرید روزانه به خانه باز می‌گشتند و برخی دیگر هنوز در مغازه‌ها مشغول بودند. آنها که هنوز برای خرید می‌شتافتند با اعتماد به نفس در میانه جاده قدم برمی‌داشتند و دزدانی که خریدشان به پایان رسیده بود از بیراهه به سمت خانه می‌رفتند. اگر در راه به یکدیگر برمی‌خوردند حرفی نمی‌زدند و یا اگر به زبان می‌آمدند تنها تعارفی یا بذله‌ای میانشان رد و بدل می‌شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۴ صفحه

حجم

۳۰۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۹۰۰
تومان