کتاب من غزل سرای توام
معرفی کتاب من غزل سرای توام
کتاب من غزل سرای توام نوشتۀ رضا همتی در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه اشعار رضا همتی در قالب شهر نو و به زبان فارسی است.
درباره کتاب من غزل سرای توام
من غزلسرای توام، مجموعه اشعار رضا همتی در قالب شعر نو و به زبان فارسی است. شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمۀ روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند. شعر، همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میتوان فاصله گرفت و گمشدۀ وجود را پیدا کرد. این احساس گمشدۀ عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش، خواننده را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند تا خود را بهتر بشناسد. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
در این کتاب، شاعر بهکرات از عشق سخن گفته و عمیقترین احساسات عاشقانه را بیان کرده است. برخی از نامهای اشعار این کتاب عبارتاند از: زیباتر از بهشت، همیشه عاشقی، من غزل سرای توام، پس از دیدنت...، عروس بیآرایش، تو را چشم در راهم، به خیال تو، قصه دلدادگی، از نسل باران، جرم عاشقی، خانه ابری، بازی کودکی، لحظه دیدار، چشمان عارفانهٔ تو، سرمشق تمام دلبران، طلب دارم از تو، قصه ناتمام، فراتر از رؤیا، شادترین محزون، زیباترین مخلوق خدا، حبس مجرد، آمدهای که چه شود؟، فصل غریب، عروس بی آرایش، قرار ما این نبود بروی و نمانی، تو را دیگر دوست ندارم، حافظ چشم سرای تو، تولد مرگ، تا نگاهم به تو اُفتاد...، تو را نمیدانم، گره کور، با تو میتوان...، بیتو عقل در گِرو دل است، خانه تاریک، آموختم از چشمانت، به فراموشی خواهمت، دلم سخت هوای تو را میکند، عروس بیآرایش، رؤیاییترین سودا، عشق آتشین، تو را قلم میزنم، شیرینی تلخ، قلم سیاه، عشق یعنی تو.
خواندن کتاب من غزل سرای توام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران شعر فارسی بهویژه شعر نو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من غزل سرای توام
«من غزل سرای توام
اَمان از آن روز سیه که یار را دیدهام دلدار نه
گویی که در بازار عشق خود را فروختم خریدار نه
این آتش درونم را به دشتهای تشنه خواهم برد
خلوتگهیست سرشار از تو درونم غوغایست بازار نه
جمله گویند در پس من کاین دیوانه را عقلی دهید
گر آنها عاقل باشند من دیوانگی خواهم هشیار نه
تو وامدار زیبایی و من گُنهکار چشمان تو
هر بار اگر گناه کنم من توبهکارم استغفار نه
ای کاش که میتوانستم خود را به خواب میزدم اما
بیتو زنده در خوابم و مرا به بیداری دیدار نه
من زندهام به یاد تو بیتو زندگی نخواهم کرد
عمری بیتو بودن سخت است هر دم یاد توام هر بار نه
من خود را میخواهم از تو تا حال خود را بدانم من
من خود را میخواهم از تو اما من به تو طلبکار نه
من غزلسرای توام گر چه این غزل، بیتو هیچ است
تو یادبود شعر منی راز شعر منی رازدار نه
پس از دیدنت...
از آن روزی که دیدمت هر شب تو را به خواب میبینم
دیگران را چون سایه اما تو را آفتاب میبینم
قبل از آنکه تو را بینم بودم همچون سایر مردم من
فقط با خود را وقف تو کردن زندگی را ناب میبینم
همان یک دم نگاه به تو بهپاکرد طوفانی در دلم
انگار که پیر بودم اما حالا خودم را شابّ میبینم
همان یک دم نگاه به تو کافیست برای یک عمر عاشقی
به قول عارفان خود را در عشق به تو خراب میبینم
با دیدنت پیدا شدند همه رؤیاهای گم شدهام
چون دریایی بیآب بودم حالا تو را چون آب میبینم
حتی لحظهای نگاهم از نگاهت خالی نمیشود
نگاهم کشوری که تو را برای آن ارباب میبینم
تو تنها جواب برای آمدن من به این دنیایی
همه سؤالهایم تو را به آنها تنها جواب میبینم
فکر من فقط خیال با تو بودن را در سرش دارد
اغراق نیست اندیشیدن به تو را اگر صواب میبینم
برای عاشق بودنت من حتی جلوتر از زمانم
در عشق به تو خودم را چون تشنهترین سیراب میبینم
عطر تو را به تن دارند نفسهایم پس از دیدنت
برای عاشق بودنت خود را بی حد و حساب میبینم
پس از دیدن تو همه جهان در یک سو، تو در یک طرف
همه کویر اما تو را پربارانترین سحاب میبینم»
حجم
۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه