کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم)
کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم) بازنویسی و برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش پهلوانی؛ از داستان کاموس تا پایان جنگ رستم و اکوان دیو است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم)
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (جلد هفتم)
«فریبرز با دیگر ایرانیان از جمله گودرز و گیو با حالتی سوگوار و چشمانی اشکبار از توران بهسوی ایرانزمین روی آوردند. وقتی لشکر از راه مرغزار به دژ کلات که اینک به ویرانهای تبدیل شده بود، رسید، همه جنگ با فرود را بهیاد آوردند و از کردهٔ خود پشیمان شدند و از درد به خود میپیچیدند. دلهای آنها پُر از ترس شاه بود و با چشمانی خونبار و دلهایی پُرگناه و شرمگین نزد شاه آمدند. آنها برادرش را کُشته و نگین و تاج را به دشمن سپرده بودند و از این بابت با داغ دل و دستبهسینه مانند غلامان پیش شاه رفتند. کیخسرو با خشم به آنها نگاه کرد. دلش از شدّت غم پُردرد شده بود و از دو چشم خون میبارید. شروع به مناجات با خداوند کرد: «ای دادگری که به من تخت شاهی و بخت و هنر دادی! حال من در مقابل تو شرمنده هستم و تو بیگمان از همهچیز آگاهی؛ وگرنه امر میکردم که در این سرزمین هزار دار بیارزش بر پا میکردند. جسم توس و هرکس که با او در این کار همرای بوده، سزاوارِ دار است. من که دلم از کین پدر پُر از غم و درد و خروش بود، اکنون این درد با غم فرود تازه شده و سزاوار است که سر توس را از بدن جدا کنم. به او گفتم که اگر حتّی بر سرتان درم بیفشانند از راه کلات و مرغزار مرو؛ زیرا در آنجا فرود بههمراه مادرش زندگی میکند و فرود شاهزاده و پهلوان است و توس فرومایه را نمیشناسد و نمیداند این لشکر برای چه آمدهاند. بیشک از بالای آن کوه عزم جنگ میکند و سرهای زیادی در خاک میرود. پس چرا این توس نامردِ احمق، لشکر را به آنجا برد؟ حال ناگزیر خداوند آسمانها مِهرش را از توس و سپاه ایران برید و از کار توس بر گودرزیان بد رسید. نفرین بر او و سپاه و فرماندهیاش باد! آنهمه پند و خلعت به او دادم و او را به جنگ برادرم فرستادم. هرگز در جهان جاهطلبی مانند توس مباد و هیچ لشکری چنین پهلوانی نداشته باشد. افسوس بر فرود، فرزند سیاوش که پهلوان بود و صاحب گُرز و شمشیر. او نیز همچون پدر، بیگناه کُشته شد؛ آن هم بهدست سپهدار و سپاه من. در جهان کسی را پستتر از توس نمیبینم که سزاوار دار و بند است. نه در سر مغز دارد و نه در جسم غیرت و مردانگی. توسِ فرومایه و سگ در نظرم یکی است.»
کیخسرو از ریختهشدن خون برادر و از کین پدر به خود میپیچید و خونینجگر بود. سپاه را خوار کرد و با دیدگانی خونبار آنها را از نزد خود راند و درِ بارگاه را بر آنها بست و روح خود را از غم برادر آزرد.
بزرگان ایران که چنین دیدند، به ماتم نشستند و بهسوی رستم شتافتند و به او گفتند: «این تقدیر الهی بود و هیچکس عزم جنگ با فرود را نداشت. وقتی پسر توس کُشته شد، بزرگان از غم او حیران شدند. بعد داماد توس، ریونیز پهلوان هم کُشته شد و همهٔ اینها بهخاطر بخت بدی بود که به ما روی آورد. چه کسی از نام و نشان فرود آگاه بود و فکر میکرد که با این کار دل شاه آزرده خواهد شد؟ تو نزد شاه شفاعت کن؛ زیرا پادشاه جوان است و شاید با شفاعت تو از گناه سپاه بگذرد. مگر نه این است که فرزند کاووسشاه، ریونیز هم در این جنگ بهزاری کُشته شد؟ مگر نه این است که او نیز فرزند کوچک و بسیار دلاور و مایهٔ آرامش پدر کیخسروِ ماهرو بود؟ سرانجام و پایان هر جنگی اینچنین است که برای یکی تاج و قدرت و فتح و برای دیگری مرگ و گوری تنگ به ارمغان میآورد.»»
حجم
۱۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه