کتاب سپید دندان

کتاب سپید دندان نوشته‌ی نویسنده‌ی آمریکایی جک لندن، داستان سگی پرماجرا را روایت می‌کند که خوی گرگی دارد. این مسئله باعث شده که او به‌طور مرتب توسط هم‌نوعان رقیبش به مبارزه‌های بی‌رحمانه دعوت شود. مرد جوانی به نام وایدن اسکات، سپید دندان را از دست دشمنانش نجات می‌دهد و سپید دندان نیز در عوض همراه جدا‌نشدنی او می‌شود.

درباره کتاب سپید دندان

جک لندن در کتاب سپید دندان به طبیعت‌گرایی می‌پردازد، او در این کتاب به کسانی اشاره می‌کند که دیدی علمی به زندگی دارند. این کتاب جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های عصر خود بود. نویسنده در کتاب سپید دندان، عقیده دارد انسان‌ها و حیوانات و سایر موجودات زنده قربانیان وراثت و محیط زیست اطراف خود هستند.

جک لندن در سپید دندان چشم‌انداز محیط‌زیست را به روشنی وصف می‌کند و خرابکاری‌های شیطانی را با عوامل طبیعت‌گرایی ترکیب می‌کند و به روشی استادانه در نوشته‌هایش از آن‌ها استفاده می‌کند. داستان این کتاب با رویکرد جبرگرایی بیولوژیکی و اجتماعی نوشته شده است و نویسنده اعتقاد دارد، شخصیت منفی داستان یعنی بیوتی اسمیت بی‌شباهت به هیولا نیست، ولی باید اتفاقاتی که موجب ایجاد این رفتارها و خصوصیت‌های بد در او شده‌اند را باید سرزنش کرد.

از اول داستان سپید دندان یکی از قوی‌ترین گرگ‌ها بود. قدرت او باعث شده بود به ترسناکترین سگ اردوگاه معروف شود. سپید دندان در شرایط سخت می‌تواند خودش را با شرایط تطبیق دهد و این موضوع یکی از مهم‌ترین عناصر کتاب است و هوش بالای سپید دندان را نشان می‌دهد. کتاب سپید دندان برای اولین بار در مجله‌ی آوتینگ منتشر شد. داستان از زبان یک سگ در دورانی که جک لندن زندگی می‌کرد، غیرمتعارف بود و این مسئله باعث متمایز بودن آثار جک لندن‌ از بقیه آثار ادبیات کلاسیک بود. از انتشار کتاب‌های او بیشتر از یک قرن است که می‌گذرد او هنوز کتاب‌هایش در کشورهای مختلف تجدید چاپ می‌شود و بسیار مورد توجه نوجوانان است.

فیلم سپید دندان در سال ۱۹۹۱ توسط رندال کلایزر ساخته شده است، داستان مردی جوان در قرن ۲۰ در آلاسکا است که در طول ماجراجویی‌هایی که انجام می‌دهد با یک سگ گرگی دوست می‌شود.

کتاب «آوای وحش» اثر دیگری از جک لندن است که سه سال قبل از سپید دندان منتشر شده و منتقدان آن را در مقابل کتاب سپید دندان قرار می‌دهند. در کتاب سگی به نام «باک» وجود دارد که برخلاف سپید دندان، اهلی است که از دنیای انسان‌ها دور می‌شود. او رفتاری متفاوت از سپید دندان دارد. این دو کتاب باهم لقب «کتاب‌های سگی» جک لندن را به خود اختصاص داده‌اند.

چرا باید کتاب سپید دندان را مطالعه کنیم؟

جک لندن مسائل اخلاقی و تمدن انسانی را از نگاه یک حیوان در قرن بیست میلادی بازگو می‌کند. رفتار این سگ در موقعیت‌های مختلف نشان‌دهنده‌ی تقابل تمدن و وحشی‌گری در جامعه‌ی انسان‌هاست.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب سپید دندان در بین نوجوانان به‌شدت محبوب است اما بزرگسالی که به خواندن رمان‌های طبیعت‌گرایانه علاقه دارند نیز می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

درباره جک لندن

جک لندن در سال ۱۸۷۶ در سان فرانسیسکو به دنیا آمد. او خانواده‌ای فقیر داشت و در کودکی مجبور شد در یک کارخانه به کارهای سخت و طاقت‌فرسا مشغول شود. او در جوانی برای شکار با یک کشتی به ژاپن سفر کرد و این سفر تجربه‌های فراوانی برایش داشت. جک لندن بعد از اینکه از سفرش برگشت تصمیم گرفت وارد دانشگاه کالیفرنیا شود. او تمام تلاشش را برای ادامه‌ی تحصیل کرد اما به دلیل مشکلات مالی نتوانست تحصیلات خود را تمام کند. او بعد از شکست خوردن در ادامه دادن تحصیلش تصمیم گرفت با گروهی و با کشتی به یکی از شهرهای کانادا برود. او در این سفر بیمار شد و یک پزشک محلی او را درمان کرد. او با الهام از این اتفاق کتاب «برپا کردن آتش» را نوشت.

زمانی که جک لندن به شهر خود برگشت برای نجات از فقر شروع به نوشتن کرد و در مجلات محلی داستان‌های کوتاهش را منتشر کرد؛ ولی پس از مدتی به نویسنده‌ای بسیار موفق تبدیل شد و توانست درآمد قابل توجهی از راه نوشتن به دست آورد. با ثروت زیادی که به دست آورده بود یک زمین در کالیفرنیا خرید و به کشاورزی مشغول شد. جک لندن را پس از مرگ در این زمین به خاک سپردند. این زمین در حال حاضر توسط دولت آمریکا اداره می‌شود و به پارک تاریخی جک لندن تبدیل شده است.

بیش از ۵۰ کتاب و مقاله از جک لندن به جا مانده است که تعدادی از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند. از آثار او می‌توان به سپید دندان، آوای وحش، مارتین ایدن و ستاره گرد اشاره کرد. او در داستان‌هایش دغدغه‌های اجتماعی و اخلاقی را نشان می‌دهد و از کارگران می‌نویسد و به خوبی در کتاب‌هایش توانسته است آمریکای قرن نوزدهم و بیستم را معرفی کند.

قسمتی از متن کتاب سپید دندان

با آن که نیروی مادی و معنوی سپید دندان رو به کمال بود خود از ضعف اخلاقی علاج‌ناپذیری که پیدا کرده بود رنج می‌برد. نمی‌توانست نیشخند آدمیان را تحمل کند. خنده انسانی در فکر و خیال او چیزی زشت و نفرت‌انگیز بود. اگر خدایان در بین خود به چیزی می‌خندیدند که ارتباطی به بچه گرگ نداشت برای او قابل توجه و اهمیت نبود، ولی اگر جهت خنده به طرف او متوجه بود و یا حس می‌کرد که موضوع خنده شخص او است خشم وحشت‌باری او را فرا می‌گرفت و حیوانی که در چند دقیقه قبل آرام و متین و موقر ایستاده بود دوباره مسخ می‌شد، فکر می‌کرد که به او توهین می‌کنند و جنون سرسام‌آوری که از این فکر به او دست می‌داد ساعت‌ها دوام می‌یافت. در آن لحظات، بدا به حال سگی که اجل گمراهش می‌کرد و به نزدیک او می‌فرستاد. بچه گرگ به این قانون به خوبی آشنا بود که نبایستی کینه‌اش را بر سر کاستورگری فرو نشاند زیرا در دست او چماق و شلاق بود ولی در پشت سر سگ‌ها به جز فضای خالی چیزی نبود، و هر وقت می‌دیدند که سپید دندان از ریشخند خدایان دیوانه شده است و رو به ایشان می‌آید در آن فضای خالی پا به فرار می‌نهادند. سپید دندان پا به سال سوم عمر خود نهاده بود که قحطی سختی به سرخ‌پوستان مکنزی روی آورد. در تابستان ماهی نایاب شد و در زمستان گاوان وحشی قطبی مهاجرت عادی خود را فراموش کردند. گوزن‌ها کم شدند و خرگوش‌ها ناپدید گردیدند و تمام حیوانات، چه آنان که از شکار می‌زیستند و چه آنان که خود نخجیر بودند تلف می‌شدند.