دانلود و خرید کتاب دال آرامش حامد رجب پور
تصویر جلد کتاب دال آرامش

کتاب دال آرامش

نویسنده:حامد رجب پور
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دال آرامش

کتاب «دال آرامش»نوشتۀ حامد رجب پور است و انتشارات ۳۶۰ درجه آن را منتشر کرده است. حامد رجب‌پور در دال آرامش راز خوشبختی‌اش را بازگو کرده است.

درباره کتاب دال آرامش

زوج جوانی به نام میلاد و تیما در ماشین هستند که ناگهان ماشین جلویی‌شان دختری را زیر می‌گیرد که خودش را به خیابان پرت کرده است. تیما از ماشین پیاده می‌شود و صورتی خونی دختر را می‌بیند و دست‌هایش پر از لخته‌های خون آن دختر می‌شود. دختری که نامش شیما است را به بیمارستان می‌برند؛ اما تیما دیگر نمی‌تواند او را فراموش کند و دائم آن صحنه به ذهنش می‌آید. وقتی می‌فهمند که شیما در بیمارستان مرده است همه چیز تلخ‌تر می‌شود.

راوی داستان دال آرامش از سوم‌شخص به اول‌شخص تغییر می‌کند و خواننده به‌زودی متوجه می‌شود که با ۲ داستان موازی رو‌به رو است. راوی داستان دوم نویسندۀ قصۀ شیما است. حامد وقتی برای پیدا کردن سوژۀ مناسب به یک درمانگاه می‌رود، شک‌هایش دربارۀ اینکه آن چه که می نویسد اتفاق می‌افتد یا نه برطرف می‌شود. حالا حامدِ نویسنده فهمیده است که مرگ شیما، شخصیت‌ داستانش به دست او رقم خورده است.

حامد رجب‌پور، ‌نویسندۀ کتاب دال آرامش عقیده دارد که در این کتاب، راز خوشبختی‌اش در زندگی را بازگو کرده است. این نویسندۀ جوان در مقدمۀ کتاب دال آرامش می‌گوید: «فکر می‌کنم اینکه بگویم چطور احساس خوشبختی در من روییدن گرفت رازی باشد که ارزش بازگوکردن را دارد. درواقع من از زمانی که تصمیم گرفتم دیگر از عشقم چیزی را به دل نگیرم، نه‌تنها خوشبخت‌ترین آدم‌ روی زمین شدم؛ بلکه تمام انتخاب‌هایی که شاید تا قبل از این ماه‌ها چرخ زندگی‌ام را قفل می‌کرد برایم راحت‌تر به وقوع پیوست و کم‌کم باور کردم که خودم را پیدا کرده‌ام و انسان گرم و سرد چشیده‌ای شده‌ام.»

خواندن کتاب دال آرامش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و دوستداران رمان‌ها ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دال آرامش

«با صدای ساعت زنگی از خواب بیدار می‌شوم، دستی به موهایم می‌کشم و از میز کنار تخت، کش موهایم را برمی‌دارم و جمعشان می‌کنم عقب سرم و کش را سه دور چپ و راست می‌کنم، ‌از جایم بلند می‌شوم، مقابل آینه می‌ایستم و به خودم خیره می‌شوم. رد اشک‌های دیشب روی صورتم هست، به سالن خانه خیره می‌شوم، شکسته‌های لیوان کنار ستون ریخته و چند تا از کوسن‌های مبل روی زمین افتاده، تلویزیون با صدای مات روشن است. به آشپزخانه می‌روم، فندکم را روشن می‌کنم و از پاکت روی قفسه یک نخ برمی‌دارم و روشن می‌کنم.»

کاربر 8409690
۱۴۰۳/۰۱/۰۲

کتاب خوبیه، مخصوصا که نویسندش تازه وارده، اینجور کتاب خواندن ها ارزش داره

حجم

۷۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

حجم

۷۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان