کتاب در این قسمت چیزی ننویسید
معرفی کتاب در این قسمت چیزی ننویسید
«در این قسمت چیزی ننویسید» مجموعه هجده استان کوتاه از سعید نعمتاله نویسنده معاصر است.
در بخشی از داستان «رنگ ارغوانیام» از این کتاب میخوانیم:
حال و روز الانمرو نگاه نکنید که اینقدر درب و داغون شدم و یه دستم ندارم. یک روز حظ میکردید که نگاهم کنید. صورت سفید و خوشگل، ابروهای مرتب و باریک، موهام که این قدری نبود. اووو.. بلند و سیاه و کمند. فکر میکنید الان پیراهنم چه رنگیه؟... خوب حق دارید ندونید. خودم هم اگه قبلاً نمیدونستم ارغوانی رنگ بوده الان مثل شما نمیفهمیدم. ناشکری نمیکنمآ... ولی.... دوست دارم امشب برای شما حرف بزنم. نگید شب اولی گیر چه پُرچونهای افتادیمآ. میخوام یه خورده سبک بشم. حرف که بزنیم هم شماها منو بهتر میشناسید و هم تو حرف زدن سرما یادمون میره.
همون روزآ، همون روزهایی که میگم خوشگل بودم، رنگ پیراهن ارغوانیم پیدا بود، همون روزآ همیشه چشمانتظار بودم. چشم انتظار یه کسی که دوستش داشته باشم. یه مردی که جاهطلبیهامو ارضا کنه. که مال من باشه. وای که فقط خدا میدونه وقتی یک نفر که به دلم نمینشست، میآمد طرفم چقدر میترسیدم که مبادا منو انتخاب کنه. یادمه یه بار تا مرز این بدبختی پیش رفتم. یه مرد سبیل از بناگوش در رفتهی کچلِ شکمگنده اومد و دست گذاشت روم. دیگه همه چیز برام تموم شده بود و من از غصه داشتم بالا میآوردم که خدا خواست و تلفن مرد کچله زنگ خورد و نمیدونم از اونور خط چی گفتن که منو فراموش کرد و بدوبدو رفت.
تا اینکه بالأخره یک روز که هم آفتاب بود و هم بارون، یه آقایی که انگار از قبل منو نشون کرده بود، یه راست اومد طرفم. قلبم با صد و سی ضرب در ثانیه به شمارش افتاد. خودش بود. مطمئن بودم که خودشه.
حجم
۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
ولی من می نویسم
داستانهاش بسیاااار سطحی بود وهیچ کشش وجذابیتی نداشت حیف وقتی که برای خوندنش گذاشتم