کتاب با مرگ من زندگی کن
معرفی کتاب با مرگ من زندگی کن
کتاب «با مرگ من زندگی کن» نوشتۀ میشل رستن و ترجمۀ بیتا ترابی است و نشر کتاب کوچه آن را منتشر کرده است. با مرگ من زندگی کن کتابی تکاندهنده دربارۀ مرگ ناگهانی و شوکهکنندۀ لیون، فرزند ۲۱سالۀ پدر و مادری است که برای چند روزی بیمار میشود و میمیرد. با وجود موضوع غمبار و واقعیِ کتاب، این اثر سرشار از زندگی است و طنز تلخ آن به ما کمک میکند تا بتوانیم از پس این رنج عظیم برآییم.
درباره کتاب با مرگ من زندگی کن
در توضیح کتاب با مرگ من زندگی کن آمده است که این کتاب نه در مورد مرگ که دربارۀ زندگی است؛ اما چه کسی میتواند پدری را درک کند که به فاصلۀ چند روز تنها پسرش را بر اثر مننژیت از دست داده است؟ چنین مرگ دلخراشی قطعاً حفرهای در دل والدین ایجاد میکند که پرکردنش غیرممکن بهنظر میرسد. چگونه میتوان تاب آورد و مهمتر اینکه دیگر چگونه میشود از زندگی گفت.
داستان کتاب با مرگ من زندگی کن تجربۀ میشل و همسرش از این سوگ است. کتاب هم خاطرات پدر است هم قصه، هم دلشکن است هم زیبا. اندوه و عشق پدر در تکتک کلمات کتاب جاری است اما مهمترین ویژگی کتاب که آن را فوقالعاده خواندنی کرده است نه فقط تجربهٔ شخصی پدری سوگوار بلکه روایت داستان از زبان پسر مردهاش است. این موضوع کتاب را غیرعادی ولی جذاب کرده است. روایت پسری که مرده است جنبۀ دیگری از مرگ را نشان میدهد و شاید مرگ غیرقابلتحمل و اندوه پدر را کمی تسکین میدهد و اجازه میدهد که کمتر کشنده باشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب با مرگ من زندگی کن طنز تلخ موجود در متن داستان است. از آنجایی که از زاویه دید لیون که بهتازگی مرده است روایت میشود، تحلیل او نسبت به مرگ، رفتارها و واکنشهای دیگران کمی آمیخته به شوخی است. همین باعث شده است که داستان غمانگیز ولی حالخوبکن باشد.
میشل رستن با نوشتن کتاب با مرگ من زندگی کن در مواجهه با مرگ فرزند به ادبیات پناه برده است و اجازه میدهد که پسر جوان مردهاش راوی داستانش باشد. با این روش لیون، تنها پسرش که از دست رفته است همچنان حضور دارد. این بهترین روش سوگواری برای والدین میتواند باشد که البته فقط از ادبیات برمیآید.
خواندن کتاب با مرگ من زندگی کن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی، مستندهای اجتماعی و داستانهای واقع گرایانه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب با مرگ من زندگی کن
«واقعا تا کِی این مادهسگ بوی من را خواهد شناخت و آن را به یاد خواهد آورد؟ مثلا تا سه ماه دیگر؟ یعنی صد روز؟ بهنظرم یاد من تا زمانی در ذهنها باقی میماند که لطف استاندارهای جدید شامل حالمان شود، بعد از آن دیگر فراموش میشوم. یادِ من تا زمانی که یک مرگ جدید اتفاق بیفتد، در ذهنها باقی خواهد ماند. آن هنگام که مرگ جدیدی رخ دهد، دیگر همه، فکرشان به سمت آن معطوف میشود و فقط کافی است اسم آن مردهٔ جدید بر زبان جاری شود تا اشک به چشم بیاید. دیگر من یک مردهٔ قدیمی میشوم و یادم کمرنگ میشود. پس میشود چقدر؟ صد روز؟ یک سال؟ سه سال؟ میشود آن را به شکل واقعی و عینی محاسبه کرد و اندازه گرفت. تا چند وقت این سگ، باشتاب، خودش را روی کفشهای من میاندازد تا چرم آن را با ولع بو کند؟ کِی وقتش میرسد که دیگر بابا یا مامان، به این شکل پرهیزکارانه، دائم هر جایی را دنبال یافتن اثر یا نشانهای کوچک از من نگردند؟ تا کِی آنها با حرصوولع خود را در هرآنچه که باعث گریهشان میشود غرق میکنند؟ تا کِی، به این شکل، یعنی لحظهبهلحظه، سایهٔ من بر زندگیِ آنها حاکم است، بی ثانیهای غفلت؟ اینها سوالهای جالبی هستند. بابا! اعتراف کن که تو هم گاهی میان گریههایت، آن هنگام که آرام میشوی، با نگاهی محو به آینده، این سوال را از خودت میپرسی و آن آیندهای را طلب میکنی که مرگ من دیگر از یاد شما رفته است.»
حجم
۱۷۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۷۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه