دانلود و خرید کتاب نگویید چیزی نداریم مادلین تین ترجمه پریناز خادمی
تصویر جلد کتاب نگویید چیزی نداریم

کتاب نگویید چیزی نداریم

نویسنده:مادلین تین
انتشارات:نشر آناپنا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نگویید چیزی نداریم

کتاب الکترونیکی نگویید چیزی نداریم نوشتۀ مادلین تین و ترجمۀ پریناز خادمی است و نشر آناپنا آن را منتشر کرده است. کتاب نگویید چیزی نداریم، روایتگر زندگی نابود شده و محبوس در خفقان مردم چین در خلال فضای ایجاد شده در این کشور طی انقلاب فرهنگی مائو تا حادثه کشتار میدان تیان آنمن است که افراد بسیاری را به انزوا، دوری از خانواده و سکوت اجباری کشاند. شخصیت‌های اصلی رمان نوازندگان و آهنگ‌سازانی هستند که اگرچه اسیر سکوت و بی‌روحی دنیای اطرافشان شده‌اند اما ذهنشان همچنان پذیرای قطعاتی باشکوه از موسیقی است. نگویید چیزی نداریم با پرش‌های زمانی ماجرای خود را به تصویر می‌کشد و حقایقی نه‌چندان خوشایند را برملا می‌کند.

درباره کتاب نگویید چیزی نداریم

کتاب نگویید چیزی نداریم، نامزد جایزه بوکر ۲۰۱۶، راوی زندگى دو نسل متوالى از یک خانواده بزرگ چینی است. نسلى كه انقلاب فرهنگی سرشار از بی‌عدالتی و تحقیر در دهه ‌۱۹۶۰ را تجربه کرد و فرزندانش، دانشجویانی که خشونت و قتل‌عام از سوی حکومت را در رویدادهای ۱۹۸۹ میدان تیان‌آن‌من از سر گذراندند.

در مركز ايـن داستان حماسى، دو زن حضـور دارنـد؛ مـارى و اى‌ ميـنـگ. مارى می‌كوشد از خلال رابطه‌‌اش با اى‌ مينگ، قصه خانواده متلاشى‌اش در ونكــوورِ زمـان حال را بازسازى كند و پاسخ پرسش‌هايی را بيابد. او سرانجام درمى‌يابد چطور کاى، پدر مرموزش كه پيانيستى بااستعداد بود، اسپارو، پدر ای مينگ كه آهنگ‌سازی برجسته بود و جولى، ویولونیست نابغه، مجبور می‌شوند در دورهٔ كارزارهاى سياسى چين، شخصيت هنرى خاص خود را تغيير دهند، كارى كه پيامدهايش تا پايان عمر رهايشان نمی‌كند.

مادلين تين با چيره‌دستى و پختگى، طنز و هنرمندى، رمانى می‌آفريند به شدت عميق و درونى و در عين حال سياسى كه گرچه از جزئيات زندگى چينى سرچشمه می‌گيرد، بى‌ترديد جهان‌شمول و غير قابل چشم‌پوشی است.

خواندن کتاب نگویید چیزی نداریم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی مناسب است.

بخشی از کتاب نگویید چیزی نداریم

«پدرم صورتی جوان و زیبا داشت، او یک مرد مهربان اما غمگین بود. عینکب بدون قاب به چشم می‌زد، به نظر می‌رسید عدسی‌ها در جلوی چشم‌هایش همانند نازک‌ترین پرده‌ها تکان می‌خورد. چشمان قهوه‌ای تیره‌اش محتاط و مردد به نظر می‌رسید، او تنها سی‌ونه سال داشت. نام پدرم جیانگ کای بود و در دهکده کوچکی بیرون از چانگشا به دنیا آمده بود. بعدها که فهمیدم پدرم در چین پیانیست معروف کنسرت بوده به یاد آوردم که چگونه با انگشتانش روی میز آشپزخانه می‌نواخت...» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
تومان