کتاب فرشتگان زمینی

کتاب الکترونیکی «فرشتگان زمینی» نوشتهٔ مرسده کمالی و با نشر ندای الهی، روایتی داستانی از زندگی دختر جوانی به نام «تی تی» است که در مسیر تحصیل و استقلال، با چالش‌های جدی خانوادگی و اجتماعی روبه‌رو می‌شود. این اثر با محوریت مسائل زنان، آسیب‌های اجتماعی و روابط انسانی، به روایت تجربه‌های تلخ و شیرین شخصیت اصلی می‌پردازد. «فرشتگان زمینی» با نگاهی واقع‌گرایانه، دغدغه‌های دختران جوان در جامعهٔ امروز را بازتاب می‌دهد و به موضوعاتی چون خشونت خانگی، استقلال فردی و امید به آینده می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب فرشتگان زمینی

در «فرشتگان زمینی» مرسده کمالی، با یک رمان اجتماعی روبه‌رو هستیم که داستان آن در بستر زندگی شهری و خانوادگی روایت می‌شود. کتاب با تمرکز بر شخصیت «تی تی»، دانشجوی پرستاری، به بررسی فرازونشیب‌های زندگی یک دختر جوان از شهرستان تا تهران می‌پردازد. روایت کتاب از زاویهٔ اول شخص و با لحن صمیمانه و بی‌پرده، تجربه‌های تلخ و شیرین تی تی را در مواجهه با مشکلات خانوادگی، سوءاستفاده، تلاش برای استقلال و یافتن جایگاه خود در جامعه به تصویر می‌کشد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و پیوسته است و با ورود شخصیت‌های مختلف، لایه‌های تازه‌ای از روابط انسانی و مسائل اجتماعی را آشکار می‌کند. این رمان، علاوه‌بر پرداختن به موضوعات جدی مانند خشونت خانگی و فشارهای اجتماعی، به امید، دوستی و قدرت بازسازی زندگی نیز توجه دارد.

خلاصه داستان فرشتگان زمینی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «فرشتگان زمینی» با ورود «تی تی»، دختر جوانی از شمال کشور، به تهران برای تحصیل در رشتهٔ پرستاری آغاز می‌شود. تی تی که به امید ساختن آینده‌ای بهتر به پایتخت آمده، به‌دلیل نبود خوابگاه، ناچار مدتی را در خانهٔ خواهرش و شوهرخواهرش می‌گذراند. اما خیلی زود با واقعیت تلخ سوءاستفاده و تهدید از سوی برادرشوهر خواهرش روبه‌رو می‌شود؛ تجربه‌ای که او را به‌شدت آسیب‌پذیر و منزوی می‌کند. در جست‌وجوی راه فرار از این وضعیت، تی تی شغلی به‌عنوان پرستار خصوصی برای مرد جوانی به نام «فرهاد» پیدا می‌کند که پس از یک تصادف شدید، دچار آسیب‌های جسمی و روحی شده است. رابطهٔ میان تی تی و فرهاد، ابتدا با بی‌اعتمادی و دشواری همراه است اما به‌تدریج، هر دو در سایهٔ همدلی و حمایت، به بازسازی روحیه و امید خود می‌پردازند. تی تی با چالش‌های جدیدی در خانهٔ فرهاد و خانواده‌اش روبه‌رو می‌شود؛ از جمله نگاه‌های قضاوت‌گرانه، حسادت‌ها و سوءتفاهم‌ها. در این میان، گذشتهٔ تلخ تی تی و تهدیدهای مداوم برادرشوهر خواهرش همچنان سایه بر زندگی او انداخته است. با این حال، او با اتکا به اراده و حمایت‌های تازه، برای استقلال و حفظ کرامت خود می‌جنگد. داستان با فرازونشیب‌های عاطفی، خانوادگی و اجتماعی پیش می‌رود و نشان می‌دهد چگونه دو انسان آسیب‌دیده می‌توانند در کنار هم، مسیر تازه‌ای برای زندگی خود بسازند، بی‌آنکه پایان قطعی و سرنوشت نهایی شخصیت‌ها افشا شود.

چرا باید کتاب فرشتگان زمینی را بخوانیم؟

«فرشتگان زمینی» با پرداختن به موضوعاتی چون خشونت خانگی، استقلال زنان، تابوشکنی و امید به بازسازی زندگی، تصویری ملموس از واقعیت‌های اجتماعی امروز ارائه می‌دهد. روایت صادقانه و بی‌پردهٔ تجربه‌های شخصیت اصلی، امکان همدلی و درک عمیق‌تری از مشکلات و دغدغه‌های دختران جوان را فراهم می‌کند. این کتاب نه‌تنها به آسیب‌ها و رنج‌ها می‌پردازد، بلکه بر قدرت انتخاب، دوستی و امید نیز تأکید دارد و نشان می‌دهد چگونه می‌توان در شرایط دشوار، راهی برای رشد و رهایی یافت.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این رمان برای علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی، به‌ویژه کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، خشونت خانگی، استقلال فردی و روابط خانوادگی را دارند، مناسب است. همچنین دانشجویان و جوانانی که با چالش‌های ورود به شهرهای بزرگ و استقلال روبه‌رو هستند، می‌توانند با تجربه‌های تی تی همذات‌پنداری کنند.

بخشی از کتاب فرشتگان زمینی

«به تراول پنجاه هزار تومنی مچاله شده که با لبخندی پر از تحقیر روم پرت کرده بود و رفته بود با بغض و نفرت نگاه کردم. برادرشوهر خواهرم بود. مثلا خیر سرم پرستاری دانشگاه تهران قبول شده بودم و اومده بودم پیش خواهرم تا بتونم سر فرصت برم دنبال کارهای خوابگاه اما همون هفته اول اسیر دست درازی برادرشوهرش شدم اونم برادرشوهری که همه فامیل رو سرش قسم میخوردن خیلی آقاست، نجیبه، چشم پاکه، بلند شدم و با بدنی داغون و روحی مجروح خودمو انداختم تو حمام، هنوز بهم خوابگاه نداده بودن و تو لیست رزروی‌ها بودم، خونه خواهرم یه خونه قدیمی کوچیک پایین شهر تهران بود که دوتا اتاق و یه سالن پایین داشت حدود پنجاه متر و یه سوییت سی متری هم بالاش داشت که مال علیرضا برادرشوهرش بود. خواهر و شوهر خواهرم کارمند پذیرایی تشریفات مراسم بودن و روزهایی که مراسم داشت کترینگشون از صبح میرفتن تا سه چهار بامداد، مثل چشاشون به علی‌رضا که دانشجوی حقوق بود اطمینان داشتن اما همون هفته اول وقتی شب خواب بودم اومد سروقتم و دهنمو گرفت و بهم دست درازی کرد. حال روحیم خیلی داغون بود، نه میتونستم به کسی بگم نه کسی باور میکرد تازه به قول علیرضا که تهدیدم میکرد میگفت به همه میگه من از دهات شمال اومدم تهران دیدمش من خواستم اغفالش کنم خودمو آویزونش کنم. همه دعام این بود بهم خوابگاه بدن هرچند ترانه خواهرم میگفت حالا مگه ما ازت بار میکشیم میخوای بری نمیدونست که چقد داغونم، کارم شده بود گریه و التماس به خدا که راهی جلو پام بذاره، هر بار هم علیرضای نفرت انگیز یه تراول پرت میکرد روم که از صدتا فحش برام بدتر بود و کل پول کثیفشو مینداختم تو قلک محک که تو دانشگاه بود.»