دانلود رایگان کتاب همیشه آبی تینا حمیدی
تصویر جلد کتاب همیشه آبی

کتاب همیشه آبی

نویسنده:تینا حمیدی
انتشارات:نشر آرسس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همیشه آبی

کتاب همیشه آبی مجموعه‌شعری سرودهٔ تینا حمیدی است و نشر ارسس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب همیشه آبی

این یک کتاب شعر از شاعری نوجوان است. 

در مقدمه کتاب شاعر اینطور از خود می‌گوید: «اینکه بخوام تورو توصیف کنم و از تو بنویسم سخت ترین کار دنیاست. اگه اون چیزی که نوشتم قشنگ‌تر از تصورم بشه، از استعداد نویسندگی من نیست. این تویی که قلم و وادار می‌کنی به نوشتن از زیبایی منحصر به فردت تو اون سیارهٔ کوچیک توی دنیای منی. شاید یه چیزی شبیه به ماه. اما متفاوت‌تر از ماهی. سرد‌تر و پر نور‌تر ... زیبا‌تر. هیچکی شبیه تو نیست توام شبیه هیچکی نیستی. تو جدایی از بقیه. تو همونی که اگه بری آدما نه، من هم نه. بلکه آسمون دلش برات تنگ می‌شه. تو همونی که وقتی چشامو می‌بندم تو سرم هیاهو به پا می‌شه. که چه جوری کلمات و کنار هم بذارم. اونجوری که دلم می‌خواد تورو بنویسم. چشامو می‌بندم همون موقع است که طلوع می‌کنی....!»

خواندن کتاب همیشه آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان و جوانانی که عاشق شعرهای عاشقانه هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب همیشه آبی

حسادت من

احمق جان هزار مرتبه گفته‌ام دوستت دارم

دوست داشتن با خود حسادت می‌آورد

آدم را حسود می‌کند

من حسودم به آنچه که می‌بینی

به آوازی که می‌شنوی

به دستانی که لمس می‌کنی

به گل‌های رنگارنگی که می‌بویی

من حتی به چشم‌هایت هم حسودم

به شعر شاعرها که مبادا

که مبادا ، شعری بخوانی و در دلت جا شود

اصلا تمام قلب تو برای من است

من به کل جهانی که تو را می‌بینند حسودم

این دنیا فقط یک "تو" دارد

کسی شبیه‌ات وجود ندارد، و قرار نیست کسی شبیه‌ات هم بیاید!

منه نصفه نیمه

اگر ناراحتم غمگینم افسرده‌ام بی مصرفم

تو بیا و مرا کامل کن

حالم مرا بهتر کن

باورم کن که جز تو کسی را ندارم

کسی را ندارم دستانم را بگیرد بگوید تا آخرش با تو هستم

روزهاست که می‌گذرد

کسی را وارد تنهایی‌ام نمیکنم فرسنگ‌ها دور از بقیه ایستاده‌ام

روزها منتظر تو،

که شاید راهت به این خیابان دل افتاده و نفسی تازه کردی!

***

شعرهایم

کسی چه می‌داند شاید روزی

جایی کسی شعرهای مرا برایت خواند

آن روز خواهی فهمید به چه اندازه در من عمیق شده بودی!

***

لبخندش

لبخندش طعم عجیبی داشت

وقتی حسش می‌کردم می‌توانستم بفهمم طعم تازه‌ایست

مانند ملاقات به تأخیر افتاده ما با طعم گس خرمالو

اما این، اما این مسخم می‌کرد

ولی یک چیزش عجیب شبیه طعم خرمالو بود

اینکه می‌رفت و جان به سرمان می‌کرد

تا بگردد و از مسخی درِمان بیاورد.

سال به سال می آمد مسخمان می‌کرد و آتش تنمان را تازه

امان از این لبخند که قاتل روزهای بیخیالی‌مان شد...

***

او

خوب شکستمش

قلبش را مابینِ دستانم مچاله کردم

آنچه بین دست هایم بود تمام قلب او بود

نگاهش کردم، خُرد شده بود

در چشم هایش سیل رخ داد

نگاهش کردم اما چیزی از او نمانده بود

زخمی

بدون قلب به راهش ادامه داد و از من رد شد

***

خاطراتت

وقتی رفت تنها چیزی که برایم مانده بود خاطراتش بود

دائم

هرشب شبیخون می‌زدند

مانده بودم زیر هجوم خاطراتت

بعد از او تنها چیزی که قلبم را لمس می‌کرد

درد نبودنش بود...

***

چه کسی را شعر کردم؟

کسی نمی‌دانست، تو که هستی

خدا هم نمی‌دانست

کسی نمی‌دانست چه کسی را شعر کردم

کسی هم چشمانت را ندیده بود که بداند به چه دردی مبتلا هستم

***

بعضی‌ها

بعضی را باید از دست داد

یعنی بعضی‌ها را باید داشت که از دستشان بدهی

درد دارد

حتی دردش آنقدر عمیق می‌شود که قرن‌ها فراموش نشود

بعضی‌ها هم خودِ درداَند

می‌آیند که قلبت را زخمی کنند و بعدش هم راهشان را بکشند و بروند

درد قلب من هم از این است که

تو را انتخاب کردم

که عمیق‌تر به قلبم زخم بزنی و راهت را بکشی و بروی»

پیچک سبز
۱۴۰۲/۰۳/۲۴

کتاب عاشقانه ای هست متن کوتاهی داره و اما منظورش رو میرسونه کتاب خوبی بود ...

کاربر ۶۸۰۸۵۵۳
۱۴۰۲/۰۴/۰۷

کتاب‌ قشنگیه یه روزه میشه تمومش شایدم یک ساعته یا کمتر از یک ساعت متن های قشنگی داره من که عاشقش شدمممممم یکی از بهترین هاست

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
رایگان