کتاب بی حد و مرز
معرفی کتاب بی حد و مرز
کتاب بی حد و مرز نوشتهٔ جیم کوییک و ترجمهٔ زهره درویش است و انتشارات الماس دانش آن را منتشر کرده است. مغز خود را ارتقا دهید، هر چیزی را سریعتر یاد بگیرید و زندگی استثنایی خود را پیدا کنید. کتاب بیحدومرز یک همراه عالی برای کسی است که آرزوی جرقهٔ یک تغییر معنادار را دارد. در این کتاب جیم به شما نشان خواهد داد که چگونه ذهن، انگیزه و زندگیتان را از بند رها کنید.
درباره کتاب بی حد و مرز
ما با تکنولوژی بسیار پیشرفته متولد شدهایم و در این دوران هیچ چیز مهمتر از صحت و سلامتی مغزی ما نیست؛ چراکه مغز ما همه چیز را در زندگی کنترل میکند. یادگیری نحوهٔ فیلترکردن تمامی دادهها جهت ایجاد روشها و مهارتهای جدید برای موفقشدن در دنیای مشوشی که در سیلی از اطلاعات غرق شده، همان چیزی است که ما برای پیشرفتکردن در قرن ۲۱ به آن نیاز داریم. یادگیری و توانایی یادگیری سریعتر و آسانتر همه چیز را در زندگی ما ممکن میسازد، یعنی همانطور که برای سلامت جسمتان همیشه ورزش میکنید، اکنون بهترین زمان برای تربیت مغزتان به شمار میآید. این همان کاری است که جیم برای یک زندگی انجام میدهد. او مربی شخصی ذهن است.
مطابق گفتهٔ جیم، کلید داشتن یک زندگی استثنایی، روند نامحدود ساختن خودمان است. او با الگوی بیحدومرز خود، راهحلی برای تغییر شکل شخصی پیدا کرده است. اگر شما در رسیدن به هدف در هر حیطهای، دچار مشکل هستید، ابتدا باید بپرسید: محدودیت در کجاست؟ به احتمال قوی، شما در حال تجربهٔ محدودیت در نگرش، انگیزه، یا روش خود هستید. برخلاف تصور ما، موانع ما تنظیمشده نیستند. بلکه ما کنترل کامل را در دست داریم و میتوانیم هر زمان که بخواهیم بر آنها غلبه کنیم.
جیم کوییک در کتاب بیحدومرز یک نقشهٔ راه تهیه میکند. اکثر ما با ابزار مورد نیازمان بزرگ نشدهایم، اما جیم در این کتاب هر آنچه یاد گرفته است را در نهایت سخاوت به اشتراک میگذارد. جیم سه دهه در شرایط دشوار با همهٔ اقشار جامعه ازجمله دانش آموزان، معلمان، افراد مشهور، کارگران ساختمان، سیاستمداران، کارآفرینان و دانشمندان کار کرده است.
هیچ قرصی برای نابغهشدن وجود ندارد، اما یک فرآیندی هست که میتواند شما را به آن نقطه برساند و شما آن را در لابهلای صفحات این کتاب خواهید یافت. کتاب بیحدومرز یک برنامهٔ کار برای بهروزکردن مغز شماست که نهتنها به شما یاد میدهد که چطور سریعتر، بهتر و موثرتر بیاموزید بلکه به شما یاد میدهد چطور از طریق تغذیه، مکملها، ورزش، مدیتیشن و خواب، مغز فیزیکیتان را درمان کنید و چگونه ساخت سلولهای جدید مغزی و ارتباط بین آنها را افزایش دهید.
برخی از جملاتی که دربارهٔ این کتاب نوشته شده است:
«من به تک تک کلماتی که از دهان جیم کوییک بیرون می آید تاکید میکنم... او در کمک کردن به افراد برای کشف تواناییهایی که از وجودشان کاملا بیخبر بودند، استعداد فوقالعادهای دارد.»
تام بیلیو، مدیر عامل شرکت ایمپکت تئوری و یکی از موسسین شرکت کوئست نوتریشن
«بعد از رسیدن به یک پیشرفت غیرمنتظره، ما باید با تردیدها و افکار مرسومی مواجه شویم که در سر بسیاری از ما فرو کردهاند. کتاب بیحدومرز به شما یاد میدهد که چطور از شر هفت دروغ یادگیری که نبوغ حقیقی شما را از بین میبرد، خلاص شوید... مغز شما بعد از خواندن این کتاب مانند قبل نخواهد بود!»
نیک اُرتنر، نویسندهٔ کتاب پرفروش «راه حل ضربهزنی» و «راه حل ضربهزنی برای آشکارسازی عالیترین خویشتن» در مجلهٔ نیویورک تایمز
«جیم کوییک در کتاب بیحدومرز، شیوههایی برای شکوفا کردن استعدادهای شما ارائه میکند. او با شیوهٔ شروعی ساده برای عادات یادگیری و تقویت مغز، قدم به قدم شما را راهنمایی میکند تا به فردی که می خواهید باشید تبدیل شوید.»
بی جی فاگ، دکترا و موسس آزمایشگاه طراحی رفتار در دانشگاه استندفورد و نویسندهٔ کتاب پرفروش عادات کوچک در مجلهٔ نیویورک تایمز
«جیم کوییک همانند یک مربی شخصی برای مغز شما عمل میکند. او با شیوهٔ یادگیری سریع به تیم من کمک کرد که تمرکز، قوهٔ ابتکار و عملکرد ذهنیشان را قوی کنند. من همیشه بر این باور بودهام که شما ابتدا در ذهنتان پیروز میشوید، سپس قدم درون زمین بازی میگذارید، خلاف این امر ممکن نیست. این کتاب را بخوانید، در این کتاب هیچ محدودیتی وجود ندارد.»
الکس رودریگز، برندهٔ سه بار جایزهٔ ارزشمندترین بازیکن MVP و چهارده بار برندهٔ جایزهٔ تمام ستاره یا ALL STAR، قهرمان جهانی و مدیر عامل شرکت ای رد کورپ
«دگرگونی از آمادگی ذهنی برای تغییر آغاز میشود. در انتهای کتاب بیحدومرز، شما استعداد بکر خود را باور خواهید کرد. بهواسطهٔ جیم کوییک به عنوان راهنما، سطوح جدیدی ازموفقیت، قابل دستیابی و امکان پذیر میگردد.»
جک کانفیلد، سخنران برندهٔ جایزه اوارد، یکی از خالقان کتاب سوپ جوجه برای روح و نویسندهٔ کتاب پرفروش اصول موفقیت در مجلهٔ نیویورک تایمز
«جیم کوییک در یکی از معروفترین اپیزودهای پادکست من، به زیبایی توضیح داده است که حافظه در خوشبختی بسیار اهمیت دارد. او در کتاب بیحدومرز شما را به چالش میکشد که دیوانگی کنید؛ اما قسم میخورم که شما ذهنتان را آموزش میدهید که برای تجربهٔ بهترین زندگی، کنترل روزهایتان را در دستانتان بگیرید؛ و ازهمه مهمتر، شما درخواهید یافت که خودتان برای این کار کافی هستید.»
جنی مایی، تهیه کننده و مجری برنده جایزهٔ امی و ان ای ای سی پی، یکی از میزبانان برنامه د ریل
«همانطور که من به دانشجویان و بزرگسالان کمک میکنم که بر ترسهای ناشی از اعداد و علم حساب غلبه کنند، جیم کوییک نیز به مردم کمک میکند که بر عقاید محدود کنندهٔ مربوط به یادگیری خود غلبه کنند. کتاب بیحدومرز شامل تندخوانی کاربردی و ثابت شده، شیوههای یادگیری و تقویت حافظه میشود که میتوانیم روی آن حساب کنیم!»
اسکات فلنس برگ، ماشین حساب انسانی، دارنده رکورد جهانی گینس، موسس پروژهٔ نشنال کانتینگ بی (زنبور شماری ملی) و نویسندهٔ کتاب پرفروش جادوی ریاضی
«اگر تصور میکنید که نمیتوانید سریعتر بخوانید، بیشتر به خاطر بسپارید، یا موفق شوید، این کتاب مخصوص شماست. این کتاب نگرش شما را تغییر خواهد داد، به شما انگیزه خواهد بخشید و به شما کمک میکند به هرآنچه غیر ممکن میدانستید دست یابید.»
دیو اسپری، مدیر عامل، موسس شرکت بولت پروف ۳۶۰، نویسندهٔ کتاب پرفروش فرا انسان مجلهٔ نیویورک تایمز
«همانگونه که خواب بر سلامت مغز اثر میگذارد، پرورش حافظه، یادگیری مداوم و کنار گذاشتن افکار منفی نیز بر سلامت مغز تاثیرگذار است. کتاب بیحدومرز جعبه ابزاری برای سلامت شناختی مادامالعمر ذهن به شمار می رود. ۱۰ توصیه ای که جیم برای تولید انرژی مغزی بی نهایت ارائه میکند، بهتنهایی ارزش قیمت این کتاب را دارد.»
مایکل جی بروس، دکترا و روانشناس بالینی، دیپلمات هیئت مدیره طب خواب امریکا، عضو آکادمی طب خواب و نویسندهٔ کتاب پرفروش قدرت زمان
خواندن کتاب بی حد و مرز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و خودیاری و کسبوکار پیشنهاد میکنیم. کسانی که فکر میکنند گرفتاریها و دلمشغولیهای ذهنیشان زیاد است حتما این کتاب را بخوانند.
بخشی از کتاب بی حد و مرز
«من خیلی احمق هستم
من نمیفهمم
من در یادگیری خنگ هستم
این ها چیزهایی بودند که در من رشد کرده بودند. روزی نبود که به خودم نگویم که من کُند، وخنگ هستم و اینکه من اصلا قادر به یادگیری خواندن نیستم چه برسد به اینکه بعدا در زندگی به فرد مهمی تبدیل شوم. اگر یک قرصی بود که میتوانست به مغز من نیروی زیادی وارد کند و سریعا مرا باهوش تر سازد (مانند فیلم بیحدومرز ۲۰۱۱ با بازی بردلی کوپر) برای داشتنش هر کاری میکردم.
من تنها کسی نبودم که نسبت به خودم چنین احساسی داشتم. اگر زمانیکه کودک بودم از معلمانم سوال میکردید، بسیاری از آنها میگفتند که من اخرین نفری بودم که انها انتظار نوشتن این کتاب را از او داشتند. در آن دوران، آنها از اینکه من بتوانم بخوانم شگفت زده میشدند، چه برسد به اینکه من کتاب بنویسم.
همهٔ این اتفاقات از یک حادثه در مهد کودک نشات میگیرد که کاملا مسیر زندگی من را تغییر داد. یک روز در کلاس بودم که صدای آژیر از بیرون شنیده شد. توجه همه در کلاس به این صدا جلب شد، معلم به بیرون نگاه کرد و گفت که ماشین های آتش نشانی را میبیند. همهٔ کلاس در واکنش به حرف معلم مثل مهدکودکی ها عمل کردیم و بلافاصله به سمت پنجره دویدیم. مخصوصا من بهشدت هیجان زده شده بودم چراکه در آن موقع ذهن من درگیر ابر قهرمانان بود (که هنوز هم اینگونه هستم). از نظر من آتش نشانان نزدیکترین چیز به ابر قهرمانان حقیقی که میشناختم بودند. من و همهٔ بچه های دیگر به پنجره قفل شده بودیم.
تنها مشکل این بود که قد من به اندازهٔ کافی بلند نبود که بتوانم ماشین های آتش نشانی را ببینم. یکی از بچه ها صندلی اش را آورد تا رویش باایستد و این کار باعث شد باقی بچه ها هم همین کار را انجام دهند. من به سمت میز خودم برگشتم تا صندلی ام را بردارم و ان را درست مقابل رادیاتور آهنی بزرگی که پایین پنجره قرار داشت، هل دادم. من روی صندلی رفتم، وبا دیدن آتش نشانان بسیار هیجان زده شدم. با دیدن این قهرمانان شجاع در یونیفرم های غیر قابل نفوذشان و ماشین های قرمز روشنشان آنقدر هیجان زده شده بودم که چشم هایم خیره شده و با دهان باز نفس نفس میزدم.
اما یک دفعه یکی از بچه ها صندلی را از زیر پایم کشید که باعث شد تعادلم را از دست بدهم و با سر به رادیاتور برخورد کنم. من بهشدت به بخاری فلزی خوردم و شروع به خونریزی کردم. مسئولین مدرسه با شتاب مرا به بیمارستان منتقل کردند ودر انجا پزشکان درمان زخم های مرا اغاز کردند؛ اما بعد بی پرده با مادرم صحبت کردند وگفتند که آسیب مغزی من شدید است.
مادرم میگفت که من بعد از آن ماجرا دیگر همان کودک سابق نبودم. من پیش از آن یک کودک کنجکاو، با اعتماد به نفس و پر انرژی بودم و حال تا حد قابل توجهی ساکت شده بودم و با مشکل جدید یادگیری روبرو شده بودم؛ من به سختی میتوانستم تمرکز کنم و حافظه ام بد شده بود. همان طور که حدس میزنید، مدرسه برای من به یک آزمون دشوار تبدیل شده بود. معلم ها آنقدر درس ها را برای من تکرار میکردند که من مجبور میشدم وانمود کنم که متوجه شده ام.و زمانیکه سایر بچه ها خواندن را یاد میگرفتند، من حتی حروف را نمیفهمیدم. ایا شرکت در گروه های خواندن کتاب را به یاد دارید که هر نفر با صدای بلند کمی از کتاب را میخواند و نفر بعدی باقی را ادامه میداد؟ از نظر من، این وضعیت، وحشتناک بود – من با اضطراب زیاد منتظر میماندم و کتاب آهسته آهسته به من نزدیک و نزدیکتر میشد و من فقط به صفحات نگاه میکردم و حتی یک کلمه از آن را نمیفهمیدم (فکر میکنم آنجا جایی بود که ترس زجرآور من از صحبت در عموم آغاز شد). سه سال طول کشید تا من بتوانم بخوانم و این کشمکش و نبرد دشوار تا مدت طولانی بعد از آن هم ادامه داشت.
مطمئن نیستم که اگر عاشق قهرمانانی نبودم که در فیلم ها آن ها را میدیدم یا در کتابهای مصور با انها آشنا میشدم، میتوانستم خواندن را یاد بگیرم یا خیر. کتاب های معمولی اصلا توجه مرا به خودشان جلب نمیکرد، اما جذابیت کتاب های مصور مرا تحریک میکرد که خودم را مجبور به خواندن کنم و منتظر این نمانم که کسی آنها را برای من بخواند. من شب ها تا دیر وقت زیر پتو با چراغ قوه کتاب میخواندم. ان داستان ها به من امید میدادند که همه میتوانند بر احتمالات غیر ممکن غلبه کنند.»
حجم
۴۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه
حجم
۴۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه