کتاب یک فنجان چای بی موقع
معرفی کتاب یک فنجان چای بی موقع
کتاب یک فنجان چای بی موقع؛ رد پای یک انقلاب (اعترافات امیرحسین فطانت) نوشتهٔ امیرحسین فطانت است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب یک فنجان چای بی موقع
امیرحسین فطانت (۱۳۲۸–۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲) مترجم ایرانی مقیم کلمبیا بود که در ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ در کلمبیا درگذشت.
او در شیراز زاده شد. در دبیرستان کمال نارمک درس میخواند و سپس برای تحصیل در فوق لیسانس عمران به دانشگاه پهلوی شیراز رفت. ترجمه گزارش یک آدمربایی و خاطرات روسپیان سودازده من هر دو از گابریل گارسیا مارکز از کارهای او هستند.
امیرحسین فطانت برای مدت دو سال زندانی شد. پس از آزادی از زندان مثل بسیاری دیگر از دانشجویان، بازگشت او به دانشگاه مشروط به رضایت ساواک شد. بنا بر روایت کتاب «یک فنجان چای بی موقع» وی خبری را که از کرامتالله دانشیان شنیده بود، مبنی بر اینکه «قرار است در جشنواره سینمای کودک که … فرح و ولیعهد هم هستند… ولیعهد برای آزادی زندانیان سیاسی گروگان گرفته شود». بعد از یک جنگ و جدال درونی و با علم اینکه «کرامت بالاخره دستگیر میشد. چه من میگفتم و چه نمیگفتم»، در اختیار یکی از مأمورین امنیتی میگذارد و قول وی را که نامبرده «حداکثر شش ماه تا دو سال» حکم خواهد گرفت باور میکند و بدین ترتیب، بهطور غیر مستقیم و ناخواسته به سناریوی نوشته شده پرویز ثابتی مبنی بر اعدام دانشیان و خسرو گلسرخی کشیده میشود.
ادعا شده در جریان دادگاه، نام او به عنوان نفر سیزدهم و «فرد فراری» اعلام شد تا با قتل بعدی او توسط ساواک یا انقلابیون امکان افشای توطئه و تبانی ساواک ناممکن شود.
امیرحسین فطانت خود را «خائن» نمیدانست و میگفت از هیچ چیز پشیمان نیست. با این حال به گفتهٔ خودش هرگز تصور نمیکرده این دستگیری منجر به اعدام کسی شود. کتاب «یک فنجان چای بی موقع - ردپای یک انقلاب» علاوه بر زندگی پر نشیب و فراز نویسنده به شرح جزئیات این ماجرای تاریخی میپردازد.
خواندن کتاب یک فنجان چای بی موقع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک فنجان چای بی موقع
«ذهن آدمیزاد با خاطرات مثل یک فیلتر عمل میکند. آنچه باید بیاد ماندنی باشد بیاد میماند و آنچه بیارزش و دور ریختنی است را بدور میریزد. هنوز و پس از گذشت چهلواندی سال از روزهای زندان قصرخاطرات زیادی را به یاد دارم.
زندان قصر که امروزه گویا به موزه و پارک تبدیل شده محوطهایی بود با چندین ساختمان قدیمیکه ساختمان شماره سه و چهار به زندانیان سیاسی اختصاص داشت و بقیه به زندانیان عادی. ساختمان شماره سه مثلثی بود که بخشی از دو ضلع عمود بر هم آن راهروها و اتاقهای زندان قرار داشت و از آن حیاط سه گوشی باقی مانده بود. تقریباً یک سال از محکومیت دو سالهام در زندان شماره سه گذشت و سالی هم در زندان شماره چهار. زندان شماره سه محل جوانترها بود و پر شورترها، بر عکس شماره چهار که مخصوص زندانیان قدیمی بود. جایی که نامداران مبارزات سیاسی همه آنجا جمع بودند.
من شخصیتهای اسطورهای و داستانی زیادی را در طول این دو سال دیدم. آدمهای زیادی را شناختم و درسهای زیادی را یاد گرفتم. اما بعضی وقایع اتفاق افتاده در طول این مدت و بعضی از شخصیتها روی من تاثیر بخصوصی گذاشتند. به این که چرا این تاثیر را گذاشتند و یا چه تاثیری گذاشتند در بسیاری موارد خود من هم نمیدانم اما ذهن آدمیزاد با خاطرات همچون یک فیلتر عمل میکند.»
حجم
۲۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
نظرات کاربران
من کتاب چاپی را خواندم . خواندنش را به همه دوستداران تاریخ معاصر توصیه می کنم و مطمئنم که حالا که سال ها از حوادث آن روزگاران و تب انقلابی گری و چپروی ها می گذرد بهتر و دقیق تر می
کتاب تاثیر گذاری است امادر مستند بودن آن مقداری آدم دچار شک وتردید میشود. وبرای بالا بردن سطح آگاهی از مقطعی از تاریخ ایران مفید میباشد.