کتاب به نام زن
معرفی کتاب به نام زن
کتاب به نام زن نوشتهٔ زارا لعل است و انتشارات راوشید آن را منتشر کرده است. مجموعه داستانهای کوتاه دربارهٔ سرنوشت هفت زن در این کتاب آمده است.
درباره کتاب به نام زن
در اینجا قصهٔ هفت زن، اما در دنیا قصهٔ بیشمار زن را باید شنید.
زن بودنش نعمت، نبودنش زوال عوالم است.
همیشه شمهای از الوهیت در کنه هر زنی را میتوان یافت، فقط کافیست به قلب او مداقه کنید.
در پس خندهٔ هر زنی، دختری منکوب در حال زندگی کردن است که استطاعت پنهان کردنش را دارد.
زن را باید ستود و از زن باید عیش و زندگی را آموخت، زیرا که هر زنی با خود زندگی میآفریند.
کتاب حاضر زندگینامه ۷ زن در ۷ نقطه مختلف از دنیاست. قابل ذکر است که زندگینامههای موجود در این کتاب صرفاً بر اساس قوهٔ تخیل نویسنده بوده که به هر طرقی خواستار به تصویرکشیدن قدرت و حمیت زن بوده است.
در ادامهٔ این کتاب شاهد وقایع و حوادث تلخی که ممکن است هر یک از زنان را تهدید کرده باشد خواهیم بود. از دیروز تا به امروز همهٔ ما زنان در هر سن و شرایطی دچار برخی وخامتها و دشواریها بودهایم که برخیمان مغلوب آنها شده و به سمت نابودی سوق یافتهایم و برخیمان غالب بر آنها شده و منجر به استنتاج خشنودی شدهایم.
خواندن کتاب به نام زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای تمامی زنان دنیاست که هر داستانش میتواند استطاعت را در دل شما واقع سازد تا در مقابل بسیاری از تهدیدات و مشکلات سر باز ندهید و با استقامت هرچه بیشتر به استقبال مشکلات رفته و بدون هیچ واهمهای بر آنها مستولی شوید. این کتاب به زنان دنیاست.
بخشی از کتاب به نام زن
«چهاردهم بهمن ۱۳۲۲. هوا بقدری سرد بود که همهٔ موهای تنم سیخ شده بودند. اما به راستی که شوق دیدن محمود به یک باره همهٔ سرمای وجودم را در آتشی سوزان نیست و نابود میکرد. بعد از مدتهای بسیار طولانی قرار بود با محمود ملاقات کنم. محمود. همان شخصی. که از کودکی گویا برای یکدیگر ساخته شده بودیم همان کس که تمام ذرات وجودم او را طلب میکردند. میدانم او نیز همین گونه مرا میطلبید. روزی هزار مرتبه خداوند را شکر به جا میاوردم که محمود را دارم و قرارست باقی زندگیام را نیزدر کنار او سپری کنم؛ و اینک بعد از ۲ سال و ۶۵ روز دوباره او را خواهم دید. طبق مکتوبی که بدست داشتم راس ساعت ۳ در خیابان جمهوری یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد. اما من نیم ساعتی بود که اینجا منتظر محمود درکافه نشسته بودم. البته ناگفته نماند که من اندکی زودتر از موعد مقرر آنجا بودم.
یک ماهی میشودکه از ورود بدون اطلاع دولت وقت روسای جمهور. سه کشور پیروز در جنگ جهانی دوم میگذشت. محمودکه جزو یکی از افراد متاثر در نظام پهلوی بود. با توجه به شغل دشوارش دیدارمان هر چند وقت یک بار به انجام میرسید اما اینبار بسیار طولانی بوده و اکنون این حسرت دیدارمان به غایت رسیده و قرارست او را ملاقات کنم. ساعت ۳:۰۷ را نمایش میدهد. یعنی ۷ دقیقه از زمان وعده داده شده میگذرد و هنوز خبری از محمود نیست. اوه اما به دلم بد راه نخواهم داد و منتظر خواهم ماند. ساعت ۳:۱۵ را نمایش میدهد. بسیار کم و نادر بیش میآمد که محمودم دیر بر سر قرارمان بیاید. ساعت ۳:۳۰ است. اما تا به حال اینقدر مرا بیخبر نگذاشته بود. دیگر داشتم نگران میشدم... »
حجم
۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه