کتاب قار گؤیلومه دوشوب
معرفی کتاب قار گؤیلومه دوشوب
معرفی مجموعه داستان کوتاه «قار گؤیلومه دوشوب!»(دلم برف خواسته)
کتاب، از دو داستان «اؤلن من ایمیشم!»(آن که مرده، من بودهام!) و «اؤزومو قویوب گلمیشم»(خودم را جا گذاشته و آمدهام) تشکیل یافته و عنوانش را از داستان دوم گرفته.
«دلم برف خواسته. همین الان یهویی فهمیدم. همچین به نظرم میآد صد ساله به این شهر برفی نباریده...» شهری که صد ساله برف ندیده، چطور شهری است! برای قهرمان ما «برف» استعاره از چه چیزهایی است. و برای یافتن این برف چه کارهایی کرده:
«... فرار کرده و آمدهام پیش کسانی که طی صدها سال دلتنگ شده و سر برداشته و پناه آوردند به این شهر... نگاه می کنم به آسمان. به آسمان هم نه. در اصل به تاریکی نگاه می کنم. این تاریک پاییزی، تاریکی آن شب پاییزی که اتوبوسمان لغزیده بود را یادم می اندازد. سرم را به شیشه تکیه داده و بیرون را نگاه می کردم. یادم نیست چی می دیدم. شاید خود تاریکی بود، شاید هم چیزی نامرئی بود. در پی آنم، دلم هم برف خواسته...»
با لحن و نثری بی همتا، جواب این سؤالات رو در این داستان خواهیم یافت.
حجم
۵۶٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۵۶٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه