
کتاب اسب آبی خوشحال
معرفی کتاب اسب آبی خوشحال
کتاب اسب آبی خوشحال نوشتهٔ ریچارد آدواردز با تصویرگری کارول لیدیمنت و ترجمهٔ گروه مترجمین انتشارات شازده کوچولو، توسط این انتشارات منتشر شده است. این کتاب کودکانه با زبانی ساده و تصاویری جذاب، داستانی دربارهٔ پذیرش خود و دوست داشتن ویژگیهای شخصی را روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اسب آبی خوشحال
اسب آبی خوشحال اثری از ریچارد آدواردز، نویسندهٔ شناختهشدهٔ ادبیات کودک است که با همکاری تصویرگر خلاق، کارول لیدیمنت، اثری دلنشین و آموزنده برای کودکان خلق کردهاند. این کتاب نخستین بار در سالهای اخیر به زبان انگلیسی منتشر شد و به سرعت جای خود را در میان کتابهای محبوب کودکان باز کرد. ترجمهٔ فارسی آن توسط گروه مترجمین انتشارات شازده کوچولو انجام شده و در بهمن ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. داستان کتاب حول محور اسب آبی کوچولویی میچرخد که از خودش راضی نیست و آرزو دارد حیوانات دیگری باشد؛ اما در نهایت درمییابد که هر کسی با ویژگیهای خودش ارزشمند است. این پیام ساده و مهم، با زبانی کودکانه و تصاویری رنگارنگ و شاد به مخاطب منتقل میشود. کتاب اسب آبی خوشحال در دستهٔ کتابهای تصویری و داستانی کودک قرار میگیرد و به دلیل مضمون جهانی و قابل فهمش، در بسیاری از کشورها مورد استقبال قرار گرفته است. این کتاب نهتنها برای سرگرمی، بلکه برای آموزش مفاهیم مهمی چون عزت نفس و پذیرش خود به کودکان، اثری شاخص و قابل توجه به شمار میرود.
خلاصه کتاب اسب آبی خوشحال
داستان با اسب آبی کوچولویی آغاز میشود که از بودن در پوست خودش راضی نیست و دوست دارد حیوانات دیگری باشد. او با دیدن میمون، عقاب و موش خرما، آرزو میکند که مثل آنها باشد و هر بار تلاش میکند تا شبیه آنها رفتار کند؛ اما موفق نمیشود و هر حیوانی به او میگوید که اگر نمیتواند مثل آنها رفتار کند، پس نمیتواند آن حیوان باشد. اسب آبی کوچولو ناامید و خسته میشود و در گرمای طاقتفرسا به راهش ادامه میدهد تا اینکه به یک برکهٔ گلی میرسد. در اینجا با یک کروکودیل گرسنه روبهرو میشود و با شجاعت از خود دفاع میکند. بز کوچولو به او یادآوری میکند که اسب آبی بودن مزایای خودش را دارد و او خوششانس و شجاع است. در پایان، اسب آبی کوچولو درمییابد که خودش بودن چقدر ارزشمند است و با شادی به جمع دوستانش بازمیگردد.
چرا باید کتاب اسب آبی خوشحال را بخوانیم
این کتاب با داستانی ساده و صمیمی، یکی از بهترین انتخابها برای آموزش عزت نفس و پذیرش خود به کودکان است. تصاویر رنگارنگ و زندهٔ کارول لیدیمنت، فضای داستان را برای کودکان جذابتر میکند و ترجمهٔ روان و خوشخوان گروه مترجمین انتشارات شازده کوچولو، لذت خواندن را دوچندان میکند. اسب آبی خوشحال با زبانی کودکانه، پیام مهمی را منتقل میکند که حتی برای بزرگترها هم یادآوری خوبی است: هر کسی با ویژگیهای خودش خاص و دوستداشتنی است. این کتاب نسبت به آثار مشابه، به خاطر روایت ساده و ملموس و تصویرگری دلنشینش، متمایز است و میتواند نقطهٔ شروع خوبی برای گفتوگو با کودکان دربارهٔ اعتماد به نفس باشد.
کتاب اسب آبی خوشحال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر فرزند یا دانشآموزی دارید که گاهی خودش را با دیگران مقایسه میکند یا احساس میکند به اندازهٔ کافی خوب نیست، این کتاب برای او عالی است. اسب آبی خوشحال برای کودکان پیشدبستانی و دبستانی، والدین، مربیان و مشاوران کودک مناسب است. همچنین اگر از کتابهایی مثل «غول مهربان» یا «من منحصر به فردم» لذت بردهاید، این کتاب هم برایتان جذاب خواهد بود. برای هر کسی که دغدغهٔ آموزش عزت نفس و پذیرش تفاوتها را دارد، اسب آبی خوشحال یک انتخاب هوشمندانه است.
فهرست کتاب اسب آبی خوشحال
کتاب اسب آبی خوشحال ساختار خطی و سادهای دارد و فصلبندی رسمی ندارد، اما میتوان داستان را به چند بخش اصلی تقسیم کرد: ۱. معرفی اسب آبی و نارضایتی او از خودش؛ ۲. تلاش برای شبیه شدن به حیوانات دیگر (میمون، عقاب، موش خرما)؛ ۳. مواجهه با خطر و نجات یافتن؛ ۴. گفتگو با بز و درک ارزشمندی خود؛ ۵. بازگشت به جمع دوستان و پذیرش خود. هر بخش با تصاویر جذاب و روایت ساده، پیام داستان را به خوبی منتقل میکند.
بخشی از کتاب اسب آبی خوشحال
«دوستانش رسیدند: کجا داری میری اسب آبی؟ اسب آبی با سردی جواب داد: من را اسب آبی صدا نکنید! قبلا بهتون گفته بودم که نمیخوام اسب آبی باشم! مسیر خاکی بود و هوا هم خیلی گرم؛ اما به هر حال اسب آبی احساس خوبی داشت و هنگام راه رفتن با صدای بلند آواز میخواند. میمون گفت: سلام اسب آبی! اسب آبی گفت: میشه من را اسب آبی صدا نکنی؟ اسب آبی خیلی خستهکنندهاس! من میخوام میمونی باشم که مثل تو بالای درختان بازی کنم. میمون گفت: مثل من در میان شاخهها دست بزنی؟ میتوانی از درختی به درخت دیگر بروی؟ میتوانی دور درختان سیرک بزنی؟ میتوانی تاب بخوری؟ میتوانی مثل من بالا بپری؟ میمون گفت: اگر نتوانی از درخت بالا بروی پس نمیتوانی میمون باشی. ببخشید اسب آبی. اسب آبی که داشت روی شاخههای شکسته راه میرفت، گفت: من را اسب آبی صدا نکن! اسب آبی به راه رفتن ادامه میداد اما هوا گرمتر شده بود. خیلی دوست داشت حیوان دیگری باشد. دوباره شروع به خواندن کرد: کاش عقاب باشم...»
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳ صفحه
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳ صفحه