کتاب آداملارا نه گلیب!؟

معرفی مجموعه داستان کوتاه «آداملارا نه گلیب!؟»(چه بر سر آدمها آمده است!؟)

مجموعه داستان کوتاه «آداملارا نه گلیب»، از هفت داستان تشکیل یافته: قیزقاییت(اسمی دخترانه در آذربایجان، به معنای تحت الفظی «دختر برگرد»)(برنده مسابقه داستان کوتاه بین المللی محمود کاشغری، ترکیه، ۲۰۱۶)، قاراگؤی(آسمان سیاه)(برنده دومین دوره جایزه ادبی تبریز، ۱۳۹۱)، منیم یوخومدو(من ندارمش)، قیرتلیق(بشکونک)(برنده جایزه داستان کوتاه سونای، ۱۳۸۶)، بورالی(اهل این ورا)، بیر ایستیکان چای(یک استکان چای) و باجیمین ساچلاری(گیسوان خواهرم)(برنده جشنواره سراسری داستان کوتاه کلک جادویی، ۱۳۹۰)

کتاب اسمش را از داستان دختر برگرد، گرفته. زمانی که خانواده ای، فرزند پسر می خواسته و فرزندانش پشت سر هم دختر می شده، برای دختر همچین اسمی گذاشته می شد، چیزی شبیه خواسته ای از تقدیر برای پسر شدن فرزندان. راوی ما قیزقاییت، در این داستان همچین ادعایی می کند: «نمی دانم چطور، نمی دانم از کجا!؟ من، هفتمین پشت آن آدمم! هفتمین نسل. اینجا، همه چی درهم برهم است، هیچ کس، هیچ چیز مثل خودش نیست، سرجای خودش، در مسیر خودش نیست. خرده نان ریخته کف خانههامان. پاک هم نمی شود...»

بعد، زندگی هفت جد وآبایش، را در هفت فصل مرور می کند: آغاز، پیش از آغاز، آغاز، همزمان با آغاز، تبعیض‌ها، درهم برهم شدگی‌ها، رهایی(اتمام)،

کیست این راوی و چه بر سر آدمهای این هفت نسل آمده! بعد از خواندن داستان متوجه میشویم.