دانلود و خرید کتاب ریکشاران بیون کاتیلاتو ترجمه سارا بحری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ریکشاران اثر بیون کاتیلاتو

کتاب ریکشاران

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ریکشاران

کتاب ریکشاران نوشتهٔ بیون کاتیلاتو و ترجمهٔ سارا بحری است. کتاب کوله پشتی این رمان روان‌شناسانه و معنوی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب ریکشاران

نویسندهٔ کتاب ریکشاران، دکتر بیون کاتیلاتو، فرزند یک خانوادۀ مهاجر هندی و مربی انگیزشی در فضای دیجیتال است که با استفاده از داستان‌های منحصربه‌فردش، صحنۀ شبکه‌‌های اجتماعی را در کمترین زمان فتح کرده و از طریق کانال‌هایش، تعداد بسیاری را به وجد می‌آورد. او حالا برای طرفدارانش کتابی در ۱۲ فصل به نام «ریکشاران» نوشته است. شخصیت اصلی کتاب حاضر، یک ریکشارانِ هندی است که حین جابه‌جاکردن مسافران، با مشاوره‌ها و اندرزهایش در زمینه‌های عشق و ناکامی، ترس و شجاعت، حساس‌بودن و خودشیفتگی، صداقت و ثابت‌قدم‌بودن در تعقیب اهداف زندگی به آن‌ها کمک می‌کند تا به خودشان اعتماد کنند و بتوانند در مراحل سخت زندگی قدرت تصمیم‌گیری داشته باشند.

قصد نویسنده از نوشتن این کتاب این بوده است که یادآور شود همهٔ چیزهایی که در جست‌وجویش هستیم، درون خودمان قرار دارد. باور این کتاب این است که هر کس بخواهد راه را پیدا می‌کند و هر کس نخواهد، بهانه‌ای پیدا می‌کند! «کاهو و هدیهٔ حال حاضر»، «با جوان‌ترین ستارهٔ راک دهلی نو در راه»، «پروفسور دِوی پیپ می‌کشد و به آموخته‌هایش اضافه می‌کند»، «جوش‌های سبز تا حدی باحال هستند» و «یک پای داغان، یک معما و تعداد زیادی بادکنک رنگی» از بخش‌های این کتاب هستند.

خواندن کتاب ریکشاران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان با درون‌مایه‌های روان‌شناسانه و معنوی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ریکشاران

«سر رانندهٔ اتوبوسی که همچنان سرش را تکان می‌دهد و با این کارش مرا خشمگین‌تر از قبل می‌کند، داد می‌کشم: «گواهینامهٔ رانندگی‌ات را توی لاتاری برنده شده‌ای؟ لازم نیست این‌قدر سرت را تکان دهی!» درحالی‌که دارد سر تقاطع می‌پیچد، دوباره داد می‌زنم: «بفرما! برو!» حق تقدم واقعاً با من بود!

وقتی پشت چراغ‌قرمز توقف می‌کنم، با افکاری درهم‌ریخته به‌سمت راست نگاه می‌کنم. آنجا یک مغازهٔ عینک‌فروشی هست که شیشه‌هایش رفلکس هستند. مچ خودم را در یکی از آن لحظه‌هایی می‌گیرم که آدم درواقع دارد خودش را نگاه می‌کند، ولی به چند ثانیه زمان نیاز دارد تا متوجه این نکته شود. در چنین لحظاتی شخص خونسرد نیست و ژست نگرفته، بلکه خود واقعی‌اش است ـ بی‌هیچ نقابی. چهرهٔ عبوسم از درون شیشه به من زل می‌زند، چهره‌ای که حتی کمی رنگ‌پریده است، گرچه سیه‌چهره‌ام و باورش کمی دشوار است.

ابروهایم را آگاهانه از هم باز و مهربانانه به خودم نگاه می‌کنم. سرم را بلند می‌کنم و شانه‌هایم را عقب می‌دهم... یاد سوریا می‌افتم و احساس می‌کنم حالم کمی بهتر شده است.

زن جوانی در حاشیهٔ خیابان ایستاده است و دستش را تکان می‌دهد تا توجه من را به خود جلب کند. وارد لاین سمت چپ می‌شوم، از سرعتم می‌کاهم و سمتش می‌رانم. گرچه با او فقط چند متر فاصله دارم، همچنان برایم دست تکان می‌دهد. امیدوار هستم رانندهٔ اتوبوس دوباره وارد این خیابان نشود... که در این صورت دست زن در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۴۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان