کتاب نور در جیزه
معرفی کتاب نور در جیزه
کتاب نور در جیزه نوشتهٔ صدف مرزبان دشتی احمدی است. نشر گنجور این داستان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نور در جیزه
در کتاب نور در جیزه قرار است یک نفر را همراهی کنید تا معنی آرامش، صبر و خونسردی بیقیدوشرط در مسیر خواستههایتان را دریابید. نویسنده در ابتدای این کتاب گفته است که به یاد داشته باشید، جهانی که در آن زندگی میکنیم، بسیار بیشتر از چیزهایی را که میبینیم، برای نشاندادن به ما دارد، اما کسانی هستند که حقیقت را پنهان میکنند و از ما برای رسیدن به اهداف شخصی خودشان استفاده میکنند. نویسنده توصیه میکند که در این سفر هرگز چیزی را به جز حقیقت باور نکنید و فقط به خودتان در تصمیمگیری اعتماد کنید؛ چون شما تنها شخصی هستید که میتوانید بهترین تصمیم را برای زندگی ارزشمند خود بگیرید.
ازاینرو داستان حاضر با این پیشفرض نوشته شده است که همهٔ تغییرهای بزرگ در ما زمانی اتفاق میافتد که در تاریکترین لحظات زندگیمان هستیم و بزرگترین شکست و ضربهٔ زندگیمان را خوردیم.
خواندن کتاب نور در جیزه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نور در جیزه
«رد نگاهِ فرعون را دنبال کردم و به گوشه ای از زمین رسیدم ...
یکی از آجر ها با دیگر آجر ها اندازه یکسانی نداشت؛ شاید اگر یک باستان شناس به این آجر می رسید با خودش میگفت که این آجر به دلیل قرن ها فرسایش اندازه متفاوتی دارد.
اما من میدانستم که هیچ کار این مصری های باستان بی دلیل و بر حسب اتفاق نبوده ...
آجر را به سختی از جایش در آوردم که ناگهان دیوار شروع کرد به حرکت کردن و کنار رفتن ...
چیزی که در حال دیدن آن بودم غیر قابل باور و دور از ذهن بود!
اتاقی که بر روی آب شناور بود و از طلای خالص و جواهرات فرعون پوشیده شده بود.
آرام آرام شروع کردم به قدم برداشتن از روی سنگ ها ...
تابوت فرعون در انتهای مسیر سنگ ها قرار داشت و همه چیزهایی را که برای سفر آخرت می خواست در کنارش قرار داشتند ....
به آرامی به تابوت فرعون نزدیک می شدم و با چشمانم همزمان به همه جا نگاه می کردم تا چیزی را که به دنبال آن آمده ام را پیدا بکنم ...
چند تابوت کوچک تر را در اطراف تابوت اصلی دیدم اما نمیدانستم کدام یک کسی است که به دنبال آن میگردم.
هرچقدر فکر می کردم نمیدانستم کدام یک را باید انتخاب کنم، به طور اتفاقی یا شاید هم کار آن یکی ژوئن بود که کاری کرد نظرم به یک تابوت کوچک که عکس یک گربه روی آن بود جلب شود...
به یک باره به یاد آوردم که گربه ها در مصر باستان بسیار ارزشمند و قابل احترام بودند به طوری که بعد از مرگ؛ خانواده ای که از آن نگهداری می کرده به سوگ او می نشستند و حتی ابرو های خود را به نشان غم و اندوه برای مرگ او می تراشیدند و آن را در قبرستان مخصوص گربه ها دفن می کردند ...
نمیدانم چرا حس می کردم اشتباه فکر کرده بودم و آن چیزی که دنبال آن بودم خدمتکار فرعون نبود بلکه گربه مورد علاقه فرعون بود!
با احتیاط در تابوت را باز کردم و با صورت گربه ای رو به رو شدم که چشمانش تخلیه شده و به جای آن دو تکه سنگ سبز رنگ گداشته شده ...
صورتم را به سمت دیگری چرخاندم و سنگ هارا از چشمان خالی شده اش در آوردم.»
حجم
۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه