کتاب دوستت داشت که نمی رفت!
معرفی کتاب دوستت داشت که نمی رفت!
کتاب دوستت داشت که نمی رفت! نوشتهٔ زئوس کابادایی و ترجمهٔ متین مهدی زاده است. انتشارات متخصصان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دوستت داشت که نمی رفت!
کتاب دوستت داشت که نمی رفت! مجموعهای از جستارها را در بر گرفته است که عنوان برخی از آنها عبارت است از «کوهی که بهش اعتماد کردم»، «سادگی اینجوریاس دیگه»، «عاشقی با تو رو بلد نبودم»، «اگه اونی که رفته برنمیگرده» و «زنها قوی هستن».
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به ۲ گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب دوستت داشت که نمی رفت! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب جستار پیشنهاد میکنیم.
درباره زئوس کابادایی
زئوس کابادایی در سال ۱۹۹۰ به دنیا آمد. او ۳ آلبوم موسیقی «رؤیام»، «میخک» و «فریاد» را منتشر کرده است و همچنین در بین بازیگران سریال «چسب زخم» که در یوتیوب نویسندگی و کارگردانیش را بر عهده گرفته، قرار دارد. کتاب «دوستت داشت که نمی رفت!» یکی دیگر از آثار مکتوب اوست.
بخشی از کتاب دوستت داشت که نمی رفت!
«"پیروزی از آن عشق است"
توام خسته شدی میدونم ولی جون من دووم بیار، مطمئن باش پیروزی از آن عشقه.
قطعاً این تنهایی تموم میشه.
میدونم که میگی دیگه بعد از اونی وجود نداره. اون یه دونه بود و مثل اونی وجود نداره، میدونی چی میگی.
ولی وجود داره، میاد.
میاد نگران نباش. خودشم جوری میاد و عاشقت میشه که حتی خودت هم نیستی. اولین چیزی وقتی اون رو میبینی میگی اینه «خوش اومدی» جوری بغلش میکنی که نگم برات. بهش میگی: «بابا تو تا حالا کجا بودی آخه؟» مطمئن باش یه روزی اشکاتو بهخاطر شوق و خوشی میریزی...
تو تا حالا اشک شوق ریختی؟ من ریختم. خیلی حسِ خوبی داره. نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. شبها همش به این فکر کردم و گفتم بابا آخه این چرا پیش منه نگاه؟ من مگه کیم؟
آخه مگه عطر یه نفر اینهمه قشنگ میشه؟
مگه میشه آدم وقتی یکی رو نگاه میکنه بگه اومدم بهشت؟
میگه، یهجوریم میگه که ها دیگه نگم برات!
تا لحظهای که صداش درنیاد میگه.
من گفتم، بعدش هم از دستش دادم. چون من یه حیوونم و قدرش رو ندونستم.
تو مثل من نباش.
اگه اون واست غروب آفتابه، تو واسش جام شراب باش.
اگه اون واست بهترین فصل ساله، تو واسش خاک باش، میوه بده.
قدر چیزی رو داری بدون.
الآن چیکار میکنم؟ دورادور عاشقشم. اون به دنیا لبخند میزنه و من میگم، پسر قدر ندونستی، اون فقط به تو اونجوری میخندید، اون لبخندها مخصوص تو بود. تا اون سوار اتوبوس بشه...
بعد، اون سوار اتوبوس میشه و میره.
من، توی همون ایستگاه میمونم و تنها آرزویی که میکنم اینه که فردا ساعت ۸/۳۰ دوباره برگرده ایستگاه.
تو صبحها در حالی که هیچ کاری نداری، فقط بهخاطر یه نفر، از خواب بیدار شدی؟
فقط بهخاطر اینکه از دور یه لبخند رو ببینی؟ من خیلی بیدار شدم.
به این کارم هم ادامه میدم.
عشق انقدر چیز قشنگیه که...
انگار مثلاً خدا همهٔ گناههاتو بخشیده...
من همهٔ اینها رو وقتی از دستش دادم فهمیدم.
امیدوارم خدا اون رو به کسی که لایقشه برسونه.
آخه میدونی من واسه اون فقط یه امتحان الهی بودم.
اون این امتحان رو پاس کرد و رفت.
انگار من توی این دنیا بزرگترین عذابش بودم؛ ببخشید عزیزم، معذرت میخوام.»
حجم
۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه