کتاب ربط فلسفه به زندگی
معرفی کتاب ربط فلسفه به زندگی
کتاب ربط فلسفه به زندگی نوشتهٔ جان لکس و ترجمهٔ مهدی خسروانی است و انتشارات اریش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ربط فلسفه به زندگی
بسیاری از آثار ارزشمند، در زبانهای مختلف، به صورت مقالات یا جستارهای کوتاه در نشریات و سایتهای علمی و ... منتشر شدهاند. یکی از اهداف «جستارنامه» انتشار جستارهای برگزیده و ارزشمند و، در عین حال، پرهیز از آفتهای مجموعههای چاپی است. «جستارنامه» این امکان را فراهم میآورد که دستکم برگزیدهٔ این کتابها (که گاه فقط به چند ده صفحه میرسد) را در اختیار مخاطب فارسیزبان قرار دهد. انتشار جستارها به صورت الکترونیک و جداگانه، مزیت دیگری نیز برای خواننده دارد: میتواند با صرف کمترین هزینه دقیقاً و فقط همان مطلبی را که میخواهد بخواند.
موضوع این جلد از جستارنامه، ربط فلسفه به زندگی است. فلسفه ابزاری است قدیمی که کاربرد آن تقریباً مغفول است. فلسفه شیئی تزیینی در خانهٔ یادگیری و آموزش است، حال آنکه آشپزخانه و پارکینگ همواره در حال کارند.
از آنجا که در فلسفه چنین امر مهمی در کار است، نمیتوانیم آسوده خاطر باشیم و به تفسیری حداقلی از مسئولیتهایمان قناعت کنیم. کافی نیست که فلسفه را به عنوان مجموعهای از واقعیتها دربارهٔ اندیشههای فیلسوفان گذشته یا مجموعهای از مهارتهای زبانی یا مفهومی آموزش دهیم. باورهایی که افلاطون و هگل داشتهاند با زندگی امروز ما ارتباط مستقیم دارند. و همان گونه که مهارتهای زبانی میتوانند نتیجههای عملی مهمی داشته باشند. بنابراین، دغدغهٔ ما باید بیشتر متمرکز بر این باشد که دانش و مهارتهای فلسفی را برای بیان مسئلههای زندگی شخصی و اجتماعی به کار ببندیم.
امروزه فیلسوفان خودشان را افرادی دانشگاهی میبینند که شناخت محض عرضه میکنند؛ البته، دیدگاهی وجود دارد که بر اساس آن فلسفه حتی هیچ شناختی بهدست نمیدهد. به نظر میرسد میان ذهن فیلسوفان و اهمیت انسانی یا نتیجهٔ عینی کار آنها فاصلهٔ زیادی وجود دارد. بنابراین، باید بررسی کنیم تا ببینیم در مقیاس گسترهتر چه تکلیفهایی داریم. کتاب ربط فلسفه به زندگی به بررسی این موضوع به صورت مختصر میپردازد.
خواندن کتاب ربط فلسفه به زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ربط فلسفه به زندگی
«وقتی زمان آن میرسد که کودکانمان واکسن فلج اطفال را دریافت کنند نزد پزشک متخصص اطفال میرویم. و شگفتزده میشویم وقتی میبینیم که پزشک قبل از هر چیز این سؤال را میپرسد که آیا خود والدین در مقابل فلج اطفال واکسینه شدهاند. پزشک که متوجه شگفتزدگی ما شده توضیح میدهد که، به نظر او، کار او فقط این نیست که مراقب سلامت کودکان باشد بلکه تعهد گستردهتری دارد: اینکه سلامت عمومی را بالا ببرد. میگوید معتقد است که بهروزی افراد کم سن و سال از چگونگی محیطشان جدا نیست و، بنابراین، حفظ سلامتی آنها بدون توجه به خانوادهٔ آنها و شرایط اجتماعی حاکم، اگر نه ناممکن، دشوار است.
همهٔ پزشکان این نگرش را ندارند. اما به نظر من کسانی که این نگرش را دارند بیشتر مسئولیت خودشان را جدی گرفتهاند تا پزشکانی که با شخص به عنوان فردی که در جامعه زندگی میکند برخورد نمیکنند بلکه به برخورد با بیماری اکتفا میکنند. به هر تقدیر، می دانم پزشکی که دغدغههای اینچنینی دارد بهتر است.
تقابل میان مفهوم محدود و مفهوم گسترده از مسئولیت، منحصر به پزشکی نیست. در فلسفه هم، اگر نه بیشتر از حرفههای دیگر، دستکم به اندازهٔ آنها، ممکن است انسان خودش را دستی (یا ذهنی) استخدام شده ببینید که به او پول میدهند تا دورههایی را برگزار کند یا سخنرانیهایی را انجام دهد. اما میتوانیم دید دیگری هم به خودمان داشته باشیم: میتوانیم کار خودمان را این ببینیم که افراد جوان را آموزش و پرورش بدهیم و مهارتهای لازم برای یک زندگی خوب را در آنان ایجاد کنیم. سنت ما بیشتر با این دیدگاه سازگار است. اما، از سوی دیگر، جهان مدرن چیز دیگری از ما میخواهد؛ تشویقمان میکند که بر معیارهای حرفهای تمرکز کنیم و به حداقلِ توجه به مسئولیتهایمان قناعت کنیم.
در برخی حوزهها، تمایز میان این دو دریافتِ ناسازگار از قلمرو مسئولیت، اهمیت اندکی دارد. حتی اگر صاحبان داروخانهها، نهالکاران، و آموزگارانِ ماشیننویسی نتوانند کاری بیش از تحقق حداقل استانداردهای صلاحیتشان انجام دهند آسیب چندانی نمیرسانند. البته تردیدی نیست که درک گسترهتر از خدمترسانی میتواند به آنها کمک کند تا بهتر عمل کنند: صاحب داروخانه میتواند به جای دارویی که موجود نیست مشابهِ بهتری به بیمار بدهد و از این راه به مردم کمک کند تا صرفهجویی کنند. اما، در حوزههایی مثل فروش دارو یا ماشیننویسی، کافی است است شخص صلاحیتهای اولیه را داشته باشد تا بتواند اصلِ کارکردی که باید داشته باشد را تحقق بخشد؛ اگر چیزی بیش از صلاحیتهای اولیه نداشته باشد، چیز زیادی در معرض خطر قرار نمیگیرد. اما در پزشکی و فلسفه، بر خلاف آن حوزههایی مثل فروش دارو یا فروش دارو، اگر برآورده کردن حداقل معیارها را کافی بدانیم، امور مهمتری در معرض خطر قرار میگیرند. اگر پزشک پرسشهای بیشتری نپرسد یا درمان جدیدی که میشناسد را پیشنهاد نکند ممکن است جان بیمار به خطر بیفتد. اگر فیلسوف نتواند در ذهن دانشجویش میان اندیشهٔ سنجشگرانه و دغدغههای زندگی روزمره ارتباطی برقرار کند، به تضعیف زندگی و تداوم عقلانیتگریزی در جامعه کمک کرده است.»
حجم
۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵ صفحه
حجم
۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵ صفحه