
کتاب الاغ ناراضی
معرفی کتاب الاغ ناراضی
کتاب «الاغ ناراضی» نوشتهٔ علیرضا ملکی سورکوهی و با تصویرگری آناهیتا جوانمردی، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این کتاب داستانی کودکانه است که با زبانی ساده و تصاویری رنگی، ماجرای حیوانات یک مزرعه را روایت میکند که از رفتار صاحب خسیس و بیرحم خود ناراضی هستند. «الاغ ناراضی» برای گروه سنی ۷ سال به بالا مناسب است و تلاش میکند مفاهیمی مانند مهربانی، همدلی و توجه به حقوق حیوانات را به کودکان آموزش دهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب الاغ ناراضی
«الاغ ناراضی» اثری داستانی در قالب قصهٔ کودکانه است که با محوریت زندگی حیوانات اهلی یک مزرعه شکل گرفته است. نویسنده، علیرضا ملکی سورکوهی، در این کتاب با بهرهگیری از شخصیتهایی چون الاغ، سگ، مرغ، خروس و گاو، به مشکلات و نارضایتیهای آنها از صاحب خسیس و بیتوجهشان میپردازد. داستان در فضایی روستایی و مزرعهای رخ میدهد و با تصویرگریهای رنگی، فضای قصه برای کودکان ملموستر شده است. ساختار کتاب بهگونهای است که هر یک از حیوانات با بیان مشکلات خود، به جمع ناراضیان میپیوندند و در نهایت، با همدلی و اتحاد، تغییری در رفتار صاحب مزرعه ایجاد میکنند. این کتاب با روایتی خطی و شخصیتپردازی ساده، تلاش دارد مفاهیمی چون همدلی، عدالت و اهمیت توجه به نیازهای دیگران را به مخاطب کودک منتقل کند. «الاغ ناراضی» نمونهای از داستانهای آموزندهٔ حیوانات است که در ادبیات کودک جایگاه ویژهای دارد و با زبانی قابل فهم، پیامهای اخلاقی را به نسل جوان منتقل میکند.
خلاصه کتاب الاغ ناراضی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با توصیف روز برداشت گندم در مزرعه آغاز میشود؛ جایی که حیوانات بارکش مانند اسب و الاغ به کشاورزان کمک میکنند. الاغ قصه پس از خالیکردن بارش، خسته و گرسنه منتظر آب و غذاست اما صاحب خسیس و بیرحم او، بهجای رسیدگی، تنها از او کار میکشد. الاغ از وضعیت خود ناراضی است و این نارضایتی را با سگ نگهبان در میان میگذارد. سگ نیز از شرایط سخت و بیتوجهی صاحب خانه گلایه دارد. مرغ و خروس هم به جمع آنها میپیوندند و از گرسنگی و کمبود غذا شکایت میکنند. گاو شیری مزرعه نیز با شنیدن صحبتها، از بیتوجهی صاحب خانه به نیازهایش میگوید. همهٔ حیوانات با هم متحد میشوند و تصمیم میگیرند دیگر برای صاحب خانه کار نکنند تا شاید او متوجه اشتباهاتش شود. در ادامه، همسر مرد خسیس او را به مهربانی با حیوانات تشویق میکند. مرد سرانجام متوجه رفتار نادرست خود میشود و با کمک همسرش، به هر یک از حیوانات رسیدگی میکند؛ برای مرغ و خروس دانه میریزد، برای گاو علوفهٔ تازه میآورد، برای سگ لانهای نو میسازد و به الاغ استراحت و غذای کافی میدهد. در پایان، حیوانات که از این تغییر رفتار خوشحالاند، دوباره با وفاداری برای صاحب خانه کار میکنند و مرد نیز تصمیم میگیرد همیشه با آنها مهربان باشد.
چرا باید کتاب الاغ ناراضی را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی ساده و شخصیتهایی دوستداشتنی، به موضوعاتی مانند همدلی، اهمیت توجه به نیازهای دیگران و پیامدهای بیتوجهی به حقوق حیوانات میپردازد. «الاغ ناراضی» به کودکان نشان میدهد که اتحاد و همدلی میتواند تغییرات مثبتی در زندگی ایجاد کند و رفتار مهربانانه با دیگران، حتی حیوانات، نتایج خوبی به همراه دارد. همچنین، داستان بهطور غیرمستقیم به والدین و بزرگترها یادآوری میکند که رفتار آنها با حیوانات و محیط اطراف، تأثیر زیادی بر فضای خانه و مزرعه دارد. این اثر میتواند بهعنوان نقطهٔ شروعی برای گفتوگو دربارهٔ مسئولیتپذیری و مهربانی با حیوانات در خانوادهها باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای کودکان گروه سنی ۷ سال به بالا مناسب است. «الاغ ناراضی» بهویژه برای کودکانی که به حیوانات علاقه دارند یا در محیطهای روستایی و مزرعهای زندگی میکنند، جذاب خواهد بود. همچنین والدین و مربیانی که به دنبال آموزش مفاهیم اخلاقی مانند همدلی، مهربانی و مسئولیتپذیری هستند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند.
بخشی از کتاب الاغ ناراضی
«الاغ قصه ما هم بار خودش را خالی کرده بود و نفس تازه میکرد. منتظر آب و غذا بود. اما صاحبش، که مرد خسیس و بیرحمی بود، به الاغ نزدیک شد و گفت: «تو الاغ قوی و پرکاری هستی. زندگی خوبی دارند و تنها اوست که زندگی خستهکنندهای دارد.» سگ نگهبان خانه که از کنار الاغ رد میشد، به او گفت: «چرا ناراحتی؟» الاغ گفت: «چرا نباید ناراحت باشم؟! غذای خوبی که نمیخورم. صبح تا شب هم در حال باربردن و کارکردن هستم. حتی بارهای مردم روستا را هم باید جابهجا کنم. صاحبخانه اصلاً به فکر من نیست. از این وضع خسته شدهام.» سگ گفت: «خب، وضع من هم بهتر از تو نیست. من یک سگ نگهبان هستم و شبانهروز از این خانه مراقبت میکنم. حتی برای شکارکردن هم در کنار صاحبخانه به بیشهزار و جنگل میروم. ولی یک لانة گرم ندارم تا در آن بخوابم. صاحبخانه بیرحم فقط از من کار میکشد.» سپس آهی کشید و در کنار الاغ لم داد. در این هنگام مرغ قدقدکنان سر رسید و گفت: «من در حال تخمگذاشتن در لانه بودم که صحبتهای شما را شنیدم. فکری به حال من بیچاره کنید! هر روز باید تخم بگذارم. از گرسنگی ضعیف و لاغر شدهام. صاحبخانهٔ خسیس ذرهای گندم به من نمیدهد. من و خروس مجبوریم که از لابهلای چمنها دانه پیدا کنیم!»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه