کتاب سه نفر در برف
معرفی کتاب سه نفر در برف
کتاب سه نفر در برف نوشتهٔ اریش کستنر و ترجمهٔ سروش حبیبی است. انتشارات نیلوفر این رمان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سه نفر در برف
گفتنه شده است که «اریش کستنر»، نویسندهٔ کتاب «سه نفر در برف»، این رمان را در آستانهی ۳۵سالگی و پیش از آنکه ممنوعالقلم شود و نوشتههایش در تظاهرات فاشیستی آتش زده شوند، نوشت؛ ازهمینرو در این اثر نشانههای دوران هیتلر را میتوان دید. قصهٔ کتاب سه نفر در برف دربارهٔ مسابقهای ادبی است که یک شرکت تولیدکنندهٔ پودر ماشین لباسشویی آن را برگزار میکند و جایزهٔ آن ۱۰ روز اقامت در هتلی بزرگ در کوههای آلپ است. در این مسابقه ۲ نفر برگزیده میشوند. یکی از آنها «آقای توبلر»، رئیس خود شرکت تولیدکنندهٔ پودر لباسشویی است که با نامی مستعار در این رویداد شرکت کرده و بهعنوان برنده هم انتخاب میشود. برندهٔ دیگر، فرد تحصیلکردهٔ فقیری است که با رئیس شرکت در این سفر همراه میشود. آقای توبلر تصمیم میگیرد با همین شخصیت جعلی به سفر برود و خود را فردی فقیر جا بزند. از طرفی برندهٔ دیگر مسابقه هم خود را فردی ثروتمند معرفی میکند.
در این رمان، حضور ۲ فرد از ۲ دنیای متفاوت که نقابهای جعلی بر صورت زدهاند و ادای کسی را که نیستند درمیآورند، استعارهای از وضعیت نابهسامان آدمها است. در فضای کتاب، ظواهرْ مهم و ارزشمند هستند و جامعهٔ آلوده به ریا، انسانها را بر حسب همین ظواهر قضاوت میکند.
خواندن کتاب سه نفر در برف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آلمان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره اریش کستنر
اریش کستنر با نام کامل «امیل اِریش کِستْنِر» و با نام مستعار «ملخیور کورتز» در ۱۳ فوریهٔ ۱۸۹۹ در درسدن به دنیا آمد و در ۲۹ ژوئیهٔ ۱۹۷۴ در مونیخ درگذشت. او نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس و طنزپردازی آلمانی بود که بیشتر بهخاطر شوخطبعی، اشعار تیزبینانه اجتماعی و پرداختن به ادبیات کودکان شناخته شده است. کستنر پس از گذراندن دورهٔ تربیتمعلم در سال ۱۹۱۷ و در بحبوحهٔ جنگ اول جهانی بهعنوان سرباز به جبهههای جنگ فرستاده شد. در جبههٔ جنگ به بیماری قلبی دچار شد و درحالیکه بهشدت ضعیف و بیمار شده بود، به خانه بازگشت. پس از بازگشت از جبهههای جنگ، نخست در یک بانک شروع به کار کرد و سپس به تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات آلمان، تاریخ و فلسفه پرداخت. از سال ۱۹۲۷ میلادی بهعنوان نویسنده و خبرنگار غیروابسته، در شهر برلین اقامت گزید. اولین آثار او شامل نمایشنامههای انتقادی و سیاسیِ آمیخته به طنز است. در سال ۱۹۳۱ میلادی با نوشتن رمان «فابیان» نیش تیز قلم را متوجه فاشیسم، ارتشسالاری و بینش منحط خردهبورژوازی کرد. همگام با خلق آثار ادبی و نمایشنامههایی مانند «مدرسهٔ دیکتاتورها» با شماری از نشریات در ستون انتقادی - سیاسی - علمی همکاری کرد. این نویسنده، فیلمنامه و داستانهای کودکانی را بهشیوهای مهیج درارتباطبا آموزش آنها مینوشت. معروفترین آنها «امیل و کارآگاهان» میباشد. این کتاب بهصورت فیلم و تئاتر نیز نمایش داده شدهاست. امیل و کارآگاهان به ۳۰ زبان مختلف ترجمه و جزو آثار جاودانهٔ ادبیات کودکان محسوب شده است.
اریش کستنر بهعلت فعالیتهای سیاسی مجبور بود که نوشتههایش را غالباً با اسم مستعار منتشر کند. اسامی مستعاری که او استفاده میکرد، عبارت بودند از Melchior Kurtz ملشیور کورتس، Robert Neuner، روبرت نوینر و غیره. با وجود به آتشکشیدن آثارش بهوسیلهٔ فاشیستها در سال ۱۹۳۳ میلادی و سلب کامل حقوق و آزادیهای نویسندگی از او در سال ۱۹۴۲، هرگز به خارج از آلمان مهاجرت نکرد و کتابهایش را در دیگر کشورها منتشر کرد. پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، اریش کستنر، سردبیری ستون ادبی - انتقادی نشریهٔ «نویه زایتونگ» در مونیخ و مدیریت مجلهٔ نوجوانان «پنگوئن» را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۵۷ میلادی به مقام ریاست انجمن قلم آلمان فدرال و در همین سال به دریافت جایزهٔ گئورگ بوشنر مفتخر شد. در این هنگام ۶۲ساله بود.
اریش کستنر را بیشتر با کتاب «امیل و کارآگاهان» میشناسند، اما از دیگر آثار او میتوان به «سه نفر در برف»، «سیوپنجم ماه می»، «امیل و سه پسر دوقلو»، «وقتی که من بچه بودم» و «تیل، همهکارهٔ هیچکاره» اشاره کرد.
درباره سروش حبیبی
سروش حبیبی در ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. او مترجم معاصر ایرانی است که دهها کتاب از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی را به فارسی برگردانده است. حبیبی تحصیلات دبیرستانی خود را در تهران و در دبیرستان «فیروز بهرام» به پایان رساند. او از سال ۱۳۲۹ در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست، تلگراف و تلفن درآمد. در سال ۱۳۳۹ برای ادامۀ تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و ۳ سال به تحصیل در رشتۀ الکترونیک و همچنین یادگیری زبان آلمانی پرداخت. این مترجم ایرانی، سپس، در وزارت پست و تلگراف، رئیس دروس دانشکدۀ مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت. از او بهعنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود. فعالیت سروش حبیبی در زمینۀ ترجمه، از همکاری منظم او با مجلهٔ سخن آغاز شد. او طی بیش از ۴ دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچۀ تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشود. آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. اثر نویسندۀ مشهور روسی، واسیلی گرُسمان، با عنوان «پیکار با سرنوشت» یکی از برجستهترین ترجمههای سروش حبیبی است.
از دیگر آثار ترجمهشدۀ این مترجم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«گلهای معرفت» (اریک امانوئل اشمیت)، «ژرمینال» (امیل زولا)، «زمین انسانها» (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «دایی وانیا» (آنتون چخوف)، «بیابان» (آنتون چخوف)، «میدان ایتالیا» (آنتونیو تابوکی)، «شبهای هند» (آنتونیو تابوکی)، «پرتغال و دیکتاتور آن» (آنتونیو دو فیگردو)، «ما مردم (داستان آمریکا)» (لئو هیوبرمن)، «هائیتی و دیکتاتور آن» (برنارد دیدریش و آل برت)، «تاریخ اجتماعی سیاهان آمریکا» (بنجامین براولی)، «قرن روشنفکری» (آلخو کارپانتیه)، «بیابان تاتارها» (دینو بوتزاتی)، «خداحافظ گاری کوپر» (رومن گاری)، «سگ سفید» (رومن گاری)، «نیروی پیام» (ژان لویی سروان شرایبر)، «طبل حلبی» (گونتر گراس)، «جنگ و صلح» (لئو تولستوی)، «آناکارنینا» (لئو تولستوی)،«پدر سرگی» (لئو تولستوی)،«مرگ ایوان ایلیچ» (لئو تولستوی)،«ژان دو فلورت و دختر چشمه» (مارسل پانیول)، «اربابها» (ماریانو آزوئلا)، «روزنامه مقاومت» (میکیس تئودوراکیس)، «چشمان بازمانده در گور» (میگل آنخل آستوریاس)،«هنر و اجتماع» (هربرت رید)، «هنر امروز» (هربرت رید)، «ژاپن» (هرمان کان)، «نارتسیس و گلدموند» (هرمان هسه)، «سیدارتها» (هرمان هسه)، «داستان دوست من» (هرمان هسه)، «گورزاد و دیگر قصهها» (هرمان هسه)، «سفر شرق» (هرمان هسه)،«قصهها» (هرمان هسه)، «زندگی و سرنوشت» (واسیلی گروسمان)، «ابلوموف» (ایوان گنچاروف)، «کیفر آتش (برج بابل)» (الیاس کانتی)، «ابله» (داستایوسکی)، «قمارباز» (داستایوسکی)، «شیاطین» (داستایوسکی)، «شبهای روشن» (داستایوسکی)،«همزاد» (داستایوفسکی)، «بانوی میزبان» (داستایوسکی)، «موشها و آدمها» (جان اشتاین بک)، «زنگبار یا دلیل آخر» (آلفرد آندرش)، «مروارید» (جان اشتاین بک)، «سعادت زناشویی» (لئو تولستوی)، «رستاخیز» (لئو تولستوی) و «شیطان» (لئو تولستوی).
اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبهرو میشود. سروش حبیبی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت. او از سال ۱۳۵۸ در فرانسه ساکن است.
بخشی از کتاب سه نفر در برف
«خانم کونکل از این حرفها سردرنمیآورد. دست دستکشپوشش را مشت کرد و با صدایی خفه گفت: «من ظرفیتم زیاد است. خیلی چیزها را میتوانم قبول کنم. اما این حرفهای شما توی بساط هیچ آشغالفروشی پیدا نمیشود!»»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
من چاپی آن را خواندم ،جالب بود. البته داستانش قابل پیشبینی است اما من دوست داشتم.از اون داستانها که بهش میگن هندی 😊