کتاب فاطمه ناهید
معرفی کتاب فاطمه ناهید
کتاب فاطمه ناهید فیلمنامهای در زمینهٔ دفاع مقدس نوشتهٔ برومند شکری است و انتشارات نظری آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب فاطمه ناهید
فیلمنامهٔ فاطمه ناهید که برگرفته از خاطرات بانوی آزادهای به نام فاطمه ناهیدی است طرح یک تلهفیلم در حوزه دفاع مقدس است که توانایی تبدیلشدن به یک سریال تلویزیونی را هم دارد.
طرح با درنظرگرفتن فرم، فضا و محتوا در یک نقطه خاص و حساس به اوج رسیده و با فراز و نشیبی عقیدتی، هویت یک زن ایرانی را با هوشیاری و پیچیدگی شخصیت قصه به نمایش میگذارد که در دو استان کرمانشاه و خوزستان قابل پیادهشدن است.
فاطمه نام مبارک دختر پیامبر اسلام (ص) و ناهید، هم معنی آبان و آناهیتاست که در تمدن باستان ایرانیان به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، بلندبالا و خوش ترکیب توصیف شده است. عنوان این فیلمنامه جدا از اینکه کلیشهای نیست این مفهوم را میرساند که ما هم به دین و هم به ملیت خود پایبند هستیم و با جهانبینی، اصول و قواعد اسلامی را با فرهنگ و تمدن ایرانی همکیش ساخته ایم. بهترین تکنیکی که در این فیلمنامه میتوان به کار برد این است که سلحشوری زن مسلمان ایرانی را به تصویر بکشیم و هر کدام از شخصیتهای قصه را با لهجه متفاوت و خصوصیتهای خاص و منحصر به فردی که مخاطب، نبض و احساس آن را به عین لمس میکند پیریزی کنیم. این فیلمنامه در کل مسئله زن و بینش او را به تصویر میکشد و میتواند ایجاد انگیزه برای دختران جوانی کند که تحت تاثیر توهمات رسانههای غربی احساس حقیری و یا سرگردانی در جامعه ایران میکنند.
خواندن کتاب فاطمه ناهید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ دختران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فاطمه ناهید
«شب، داخلی، آمبولانس
راننده با پوستی تیره، هیکل ورزشکاری خود را جا به جا میکند و با زبد گی تمام کنترل ماشین را به دست میگیرد. آمبولانس (با صدای قیژ ترمز) جلوی یک تیر برق متوقف میشود.
راننده نفس عمیقی میکشد و رو به کنار دستی که یک مرد لاغر اندام و جوانی که پوست روشنی دارد میکند و با صدای خفه و لهجه جنوبی میگوید: چیزی نمانده بود به رحمت خدا نائل شویم.
مرد لاغر اندام با خونسردی لبخندی گوشه لبانش نقش میبندد و میگوید: معلومه شما جنوبیها جملگی عشق سرعت دارید!
مرد لاغر اندام از ماشین پیاده میشود بعد درب عقبی آمبولانس را باز کرده و به خانمی که ته آمبولانس گوشهای نشسته میگوید: خوب هستید خانم ناهیدی؟
زن سرش را از روی زانوهایش بر میدارد و با صدای لرزانی میگوید: به پایگاه وحدتی نرسیدیم آقای دکتر صادقی؟
دکتر صادقی: تا چند دقیقه دیگر اونجا هستیم.
آمبولانس در جاده اصلی به راه خود ادامه میدهد و بعد از چند دقیقه به درب ورودی پایگاهی میرسد که روی تابلوی آن نوشته است:
پایگاه وحدتی دزفول.
(نمایی از یک پایگاه نظامی)»
حجم
۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه