کتاب زیر پلک های بسته

کتاب زیر پلک های بسته داستانی بلند و عاشقانه نوشتهٔ فریده رازی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب زیر پلک های بسته

کتاب زیر پلک های بسته داستان عشق یک دختر تحصیل‌کرده‌ٔ ایرانی به همکلاس خود در آمریکا است. دختر بعد از شکست رابطهٔ عاشقانه‌اش به ایران برمی‌گردد و احساس می‌کند عاشق همکاری شده که شباهت زیادی به آن همکلاس سابق دارد، اما این بار در برخورد با عشقش راه دیگری را پیش می‌گیرد و... .

خواندن کتاب زیر پلک های بسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زیر پلک های بسته

««ش» توی رختخواب غلتی زد و ملافه را دور بدن لختش پیچید. سرش را در بالش فرو کرد طوری که هیچ نوری چشمهایش را آزار ندهد و غرق در بی‌خودی شود و اندیشه را رها کند. پرچینی از خزه به دور خود می‌بست تا میان تاروپودها نشنود، نبیند، ولی تصاویر رهایش نمی‌کردند. زیر پلکهای بسته‌اش، زمان درهم و برهم جلو و عقب می‌رفت، و تارهای مسی رنگِ وسوسه‌های ذهنی به هم گره می‌خوردند. در گوشه نیمه تار دیدش، سایه‌ای تمام‌قد ایستاده بود و می‌خندید، غش‌غشِ خنده‌های رهاشده در هوا پخش می‌شد و بر دلش می‌نشست. چشمهای آبی که در ته آنها درخشانی اندیشه موج می‌زد، پیدا و پنهان می‌شدند. بس که با خودش حرف زده بود، خودش را کس دیگری می‌دید. نقشها برق می‌زدند، صداها با زنگ مرموز خود پشت سر هم همهمه می‌کردند.

«ب، ب»! کجایی؟ ایستاده‌ای و جلو نمی‌آیی؟ دستم را دراز می‌کنم تا تو را لمس کنم (می‌شود از اینجا تا آن سر دنیا که تو هستی دست من دراز شود؟)، می‌خواهم تو را و بودن تو را حس کنم. اگر بوی تو کنارم پخش شود، از جا بلند خواهم شد، ملافه‌ها را از پنجره بیرون خواهم انداخت، وسوسه گفتگو با تو بیشتر از هر چیز آزارم می‌دهد. باید خودم را پیدا کنم، خود گمشده‌ام را، آن که در من بوده و از من جدا شده، نیمه درونی من...

صدای کفشهای مادر که روی پله‌ها کشیده می‌شود، تصویر مادر که دستش را به لبه نرده‌ها گرفته تا بتواند تنش را سبک کند و از پله‌ها بالا بیاید، تنها صدایی است که او را به اکنون برمی‌گرداند. از صدای جیرجیر در، صدای سبک شدن هوا و بوی خاص مادر می‌فهمد که در اتاق است و او باید بلند شود، حرکت کند، حرف بزند، و نمی‌تواند.»