کتاب پرواز بر بال عشق
معرفی کتاب پرواز بر بال عشق
کتاب پرواز بر بال عشق نوشتهٔ هانیه عرب است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی چندین دلنوشته است.
درباره کتاب پرواز بر بال عشق
کتاب پرواز بر بال عشق از ۲ بخش تشکیل شده است. گفتار اول این کتاب حاوی دلنوشتههای نویسنده با موضوعات گوناگونی مانند خداوند و ارتباط با او، حضرت مهدی (ع)، سرنوشت و عمر است. گفتار دوم کتاب حاضر «آوای ستایشگران اندیشه» نام گرفته است. این بخش از کتاب حاوی نظراتی درمورد قلم و نویسندهٔ این کتاب است.
گفته میشود که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. از این جهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند.
خواندن کتاب پرواز بر بال عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ دلنوشتهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پرواز بر بال عشق
«رؤیاهای ناگفتهام را بر دل مینگارم تا سرود شود و بتواند زخمهایم را در گوش جان رهگذران بخواند تا طرحی تازه از همدلی آدمها بر پهنهٔ سبز زمین پدیدار شود. حرف دلم را بر، ابر مینویسم تا قدری از وسعت آبی آسمان را به زمینیان هدیه کند و باران شود و تمام بدیهای جهان را بشوید و چشمهٔ وجودشان زلال شود که بتوان انعکاس همهٔ خوبیها را در آن دید و عشق را همچون رود در میان لحظات سبز زندگی جاری کرد تا روحشان به وسعت خورشید طلایی، نورانی شود تا ترانهٔ دل یکدیگر را بهتر بفهمند.
گاهی باید از عمق وجود ویران شد تا مسیر سبز پیشرفت را ساخت؛ گاهی باید تا انتهای شب رفت و تنهایی ماه را لمس کرد و به روشنی آوای دلش پی برد. اشک تنها آوای دلی است که شیدا میشود تا به آرامش برسیم و سکوت آوای معصومانهای است که پشت پنجرهٔ ذهن میماند تا روزی که روزنهای طلایی برای رهایی یابد.
در کوچهباغ زندگی قدم میزنم و به طلوع صبحی میاندیشم که وقتی در شهر حضور پیدا میکنم دیگر سایهای از ترحم را در نگاه مهربانت نخواهم دید و مرا در پشت حصار ذهنت زندانی نخواهی کرد. به سپیدی آن روزی میاندیشم که وقتی از میان سرزمین سبز رؤیاهایم عبور میکنی دیگر دنیایم برایت عجیب نخواهد بود و دیگر در شهر برایت غریبه نخواهم بود و به من برچسب شهروند درجه دوم را نخواهی زد و نیازهایم را درک خواهی کرد و حقوقم را محترم خواهی شمرد.
من به زیبایی طلوع خورشیدی میاندیشم که در آن تو تواناییام را باور خواهی کرد و مرا دوست خواهی داشت و از دیدن تابلوی شایستگیهایم روحت سرشار عشق خواهد شد و زبان به تحسینم میگشایی و دستان گرمت را به من میسپاری تا با هم در قایق طلایی زندگی بنشینیم و روی دریاچهٔ عشق شناور شویم و به آن سوی دشت همدلی سفر کنیم و یاس خوشبوی دوستی را بچینیم.
جایی که فاصلهٔ میان قلبهایمان به وسعت دشت عاطفهها سبز خواهد شد و تو برای نشاندن زیباترین گل لبخند بر روی لبانم تلاش خواهی کرد. دستان سبزت را به دستان خستهام گره خواهی زد تا با هم بتوانیم سرورانگیزترین جشن تولد را به مناسبت رویش سبزترین درخت باورمان برپا کنیم.»
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه