دانلود و خرید کتاب پشت دیوار شب محمدرضا سرشار
تصویر جلد کتاب پشت دیوار شب

کتاب پشت دیوار شب

امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پشت دیوار شب

کتاب پشت دیوار شب مجموعه داستانی نوشتهٔ محمدرضا سرشار است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب پشت دیوار شب

کتاب پشت دیوار شب دربردارندهٔ ۱۲ داستان است که فضای انقلاب و دفاع مقدس را از دید او به عنوان یک نویسنده، ارائه می‌دهد. عنوان کتاب برگرفته از نام یکی از داستان‌های این اثر است. دیگر داستان‌های این مجموعه عبارت‌اند از: همسفران، جاده، یک اسب یک ماجرا، مدرسه، انشا‌های فریدون و زلفعلی، چشم حسود بترکه، بوی خوش سلامت، کولی، خداحافظ برادر، پشت دیوار شب، مانداب، و حضور.

خواندن کتاب پشت دیوار شب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره محمدرضا سرشار

سرشار متولد ۱۳۳۲ کازرون است. او که در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه علم و صنعت فارغ‌التحصیل شده است، نخستین مجموعه داستانش را در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد و تاکنون مسئولیت‌هایش همچون دوره‌هایی از آموزش داستان‌نویسی در اواسط دهه ۶۰ را در حوزه هنری بر عهده داشته است.

از فعالیت‌های او بعد از انقلاب می‌توان به داستان‌نویسی، پژوهش و نقد در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و بزرگسالان اشاره کرد. سرشار در کنار فعالیت‌های ادبی و سردبیری نشریات ادبی و هنری کودک و نوجوان، سردبیری برنامه‌های رادیویی را نیز برعهده داشت. او در نظر عموم مردم به عنوان گوینده قصه ظهر جمعه شناخته می‌شود که ۲۴ سال با اجرای او پخش شد و مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته بود.

بخشی از کتاب پشت دیوار شب

«هنوز آفتاب نزده است که به طرف مدرسه به راه می‌افتم. شور و شوقی که به دیدن ساختمان تازه‌ساز مدرسه دارم، نمی‌گذارد بیشتر از این در اتاقم بمانم. شب پیش هم به زحمت خوابم برد. مدام در فکر مدرسه بودم و نقشه ریختن....

آه که آرزوهای انسان گاه چه کوچک‌اند، و دستیابی به آنها چه مشکل! و شما فقط باید معلم ده ـ آن هم دهی مثلِ دهِ محلِ خدمتِ من ـ بوده باشید، تا بتوانید میزان شور و اشتیاق مرا ـ در این لحظه ـ دریابید....

به مدرسه که می‌رسم، تازه متوجه می‌شوم که عدۀ زیادی از بچه‌ها، قبل از من آمده‌اند و جلو در، جمع شده‌اند. هوا صاف و بی‌ابر است. آسمانِ آبی و تمیز دشت را حتی یک لکۀ کوچک ابر هم خدشه‌دار نکرده است. ساختمان ساده و کاهگلی مدرسه، با آن در و پنجره های سبزرنگ رو به مشرقش ـ در این لحظه ـ برای من زیباترین منظره‌ای است که می‌تواند وجود داشته باشد. البته «ساختمان» که قدری برایش زیاد است. مکعب مستطیلی است با دو اتاق؛ یکی برای کلاس و یکی برای زندگی معلم!

مدرسه، پایین دست روستا قرار دارد، و به وسیلۀ نهر پهنی که بیشتر اوقات سال خشک است، از ده جدا می‌شود. سه طرف دیگر مدرسه، دشت وسیع پهناوری است که دامنه‌اش تا دوردستها کشیده می‌شود: صاف؛ بی‌هیچ پستی و بلندی قابل ذکری؛ و سرسبز و نسبتاً آباد. پشتِ مدرسه، جعفرآباد لم داده است، و پایین دست آن چُغانلو، و سمت راستِ چغانلو، مروان کندی.... و تا دوردستها، از هر طرف نگاه کنی، ده...: چلیک، قَرَه‌پاپاق،....

بچه‌ها، با دیدن من، قیل و قالهایشان را تمام می‌کنند و دسته‌جمعی به پیشوازم می‌آیند. درست مثل روز اول درس، جلو مسجد.

دهها «سلام» و «خسته نباشی»؛ و جوابهای مکرر من. هر چه کرده‌ام، نتوانسته‌ام این عادتشان را ترک بدهم. هنوز که هنوز است انتظار دارند به تک‌تک آنها جواب جداگانه بدهم. آن قدر سلامشان را تکرار می‌کنند، تا جواب بگیرند.

دستی بر سر مختار ـ کوچک‌ترین شاگرد کلاسم، که «مستمع آزاد» است ـ می‌کشم و به طرفِ در مدرسه به راه می‌افتم. بچه‌ها هم به دنبالم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۶۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان