دانلود و خرید کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده ترجمه اسدالله امرائی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده اثر اسدالله امرائی

کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده

معرفی کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده

کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده ترجمهٔ اسدالله امرائی و ویراستهٔ مهرانگیز اشراقی است و انتشارات نقش‌و‌نگار آن را منتشر کرده است. این کتابْ مجموعه ده داستان از نویسندگان جهان است.

درباره کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده

کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده مجموع ۱۰ داستان کوتاه از ۱۰ نویسنده از نقاط مختلف دنیاست که اسدالله امرایی، مترجم باسابقهٔ ایرانی انتخاب و ترجمه کرده است.

اسامی این داستان‌ها و نویسنده‌های آن‌ها، به علاوهٔ ملیت آن‌ها از این قرار است:

دوردِی نورس - دانمارک - حواصیل

اوگنی‌ین اسپاهیچ - مونته‌نگرو - ریموند دیگر بین ما نیست، کارور مرده

روبرتو بولانیو - شیلی - ساحل

آلن استیوارت پیتون - آفریقای جنوبی - ماجرای دانشگاه

ویلیام سارویان - ارمنی‌آمریکایی - مردی که قلبش در کوهساران بود

ایروین شاو - آمریکا - بازگشت به کانزاس سیتی

ولادیمیر سوروکین - روسیه - وداع با صف

ادگار لورنس داکترو - آمریکا - بلوار اجمونت

جاشوا فریس - آمریکا - مهمانی شام

ایساک امانویلوویچ ببل - روسیه - بیداری

خواندن کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ریموند دیگر با ما نیست، کارور مرده

«همه دلالان، کارچاق کن، بقالان، کارمندان بانک و کارگران کشتی، بچه‌های خود را به کلاس موسیقی می‌فرستادند. پدران ما که ازسرنوشت خود گریزگاهی نمی‌یافتند، بخت خود را چزاندن ما بچه ها می‌آزمودند. در این میان، «اودسا» بیش از شهرها به این تب دچار شده بود. در واقع طی یک دهه، شهر ما منبع تامین اعجوبه‌های خردسال سالنهای کنسرت به حساب می‌آمد. «میشا المان» زیمبالیست و «گابریلوویچ» از اودسا برخاستند. اودسا شاهد گامهای نخست «یاشا هانیتس» در راه ترقی بود.

مادر، بچه مردنی چهار پنج ساله اش را پیش «زاگورسکی» برد. آقای زاگورسکی کارخانه تولید اعجوبه داشت. کارخانه ای از کوتوله‌های اعجوبه و مافنگی جهود راه انداخته بود. معمولا بچه‌های لاغر و مردنی را از کوچه و پس کوچه‌های بوگندوی «مولداوانکا» و انبارهای بازار کهنه جمع می‌کرد. زاگورسکی اولین دوره آموزش آنها را برگزار می‌کرد. بعد آنها را برای آموزش بیشتر، نزد «پروفسور اوئر» در «سن پیترزبورگ» می‌فرستاد. هماهنگی عجیبی بین دستان آماس کرده و روح پرشور آنها دیده می‌شد. ذوق و قریحه شان در آنجا شکل می‌گرفت. پدرم می‌خواست که من هم از قافله عقب نمانم. راستش را بخواهید از من گذشته بود. من چهارده سال داشتم، ولی جثه هشت ساله قالب کنند. پدرم هم به این مطلب امید بسته بود.

مرا خدمت استاد زاگورسکی بردند. آقای زاگورسکی به احترام پدربزرگم به من تخفیف داد و بنا شد جلسه ای یک روبل حق التدریس بگیرد. پدربزرگم «لوی – اسحاق»، مایه خنده شهر و گل سر سبد آن بود. کلاه بر سر می‌گذاشت و در گوشه کنار شهر راه می‌افتاد. پدربزرگ عقل کل بود و در خیابان راه می‌افتاد و به هر کنجی سر می‌کشید. جواب هر سوالی را در آستین داشت. از او می‌پرسیدند چرا «ژاکوبین ها» به «روبسپیر» خیانت کردند، ابریشم مصنوعی را چطور می‌سازند، بخش سزارین چیست و سرتان را درد نیاورم، همه سوالات را پاسخ می‌داد. آقای زاگورسکی به احترام دانش و علایق و شوخ طبعی پدربزرگ، جلسه ای یک روبل با پدر طی کرد. از ترس پدربزرگ حرفی به من نمی‌زد. من هم آتش پاره‌ای بودم که به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شدم. صدای آرشه ویولن من مثل سوهان آهنگری گوش را می‌آزرد. خودم که رنج می‌بردم، اما پدر وانمی‌داد و حاضر نبود ناتوانی مرا بپذیرد. در خانه حرفی جز میشا المان که تزار با دست خود فرمان معافیت از سربازی وی را صادر فرموده بود، به زبان نمی‌آمد. پدر و مادر گابریلوویچ از صدقه سری هنر بچه‌شان دو تا خانه خریده بودند. بچه‌های اعجوبه برای خانه و خانواده‌شان ثروت ومکنت می‌آوردند. پدر حاضر بود به نداری قناعت کند اما نمی‌خواست از شهرت بگذرد.

نانخورهای او می‌گفتند: «محال و غیرممکن است. نوه چنین پدربزرگی هیچ وقت آدم نمی‌شود.»

اما من در سر رویاهای دیگری می‌پروردم. با هزار مشقت و جان کندن به کلاس ویولن می‌رفتم. سر کلاس درس کتاب‌های تورگنیف و دوما را روی پایه نت می‌گذاشتم. دلی دلی کنان کتاب را صفحه صفحه می‌بلعیدم. روزها برای بچه حکایات باور نکردنی نقل می‌کردم و شب‌ها آنها را روی کاغذ می‌آوردم. انشاء و نثر متعالی در خانواده ما هنری موروثی بود. پدربزرگ که هر چه سنش بالاتر می‌رفت، شکسته می‌شد، تمام عمر را به نوشتن داستانی به نام مرد بی‌کله مشغول بود، تره هم به تخمش می‌رود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۰۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان