کتاب من می توانم شما را شاد کنم

کتاب من می توانم شما را شاد کنم نوشتهٔ پل مک کنا و ترجمهٔ کیوان سپانلو و لادن گنجی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب من می توانم شما را شاد کنم

شما در آستانهٔ تجربه‌کردن تغییری در زندگی‌تان هستید ـ مهم نیست که غمگین، خستهٔ روحی، افسرده، بی‌حال و یا شاد و سرحال هستید. کتاب من می توانم شما را شاد کنم کمک می‌کند که خیلی زود شاد و یا شادتر شوید.

تحقیقات علمی نشان می‌دهد که سطوح شادی ثابت نیستند. برای افزایش سطوح شادی‌تان نیاز به کمی تلاش منظم طی چند روز دارید. با دنبال‌کردن دستورهای ساده و استفاده از فنون قوی روان‌شناسی، می‌توانید زندگی‌تان را متحول کنید. شادی را هر روز خلق خواهید کرد و زمان‌های بیشتری را همراه با شادی عمیق و رضایت‌بخش در زندگی‌تان خواهید گذراند.

این کتاب مبتنی بر واقعیات و کاربردی است. همه چیز را آزمایش کنید تا متوجه شوید که چگونه کار می‌کند.

فنون این کتاب بر اساس آخرین پیشرفت‌های علمی و روان‌شناسی است.

برای این‌که خود را شادتر کنید، فقط باید روزانه این دستورهای ساده را دنبال کنید.

خواندن کتاب من می توانم شما را شاد کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند شادی حقیقی را تجربه کنند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من می توانم شما را شاد کنم

«شاد بودن یکی از وضعیت‌های طبیعی انسان است، مثل گرسنگی، خشم، هیجان‌زدگی، خستگی روحی، بی‌تفاوتی و گوش به زنگی. هر فردی می‌تواند شاد باشد. شادی یعنی این‌که چگونه ذهن و بدن، راهنمای شما برای رسیدن به چیزهایی‌اند که بیشترین پاداش را برایتان به همراه دارند.

شاد بودن فقط یک احساس لذت‌بخش نیست. وقتی در مسیری قرار می‌گیرید که برایتان شادی به همراه دارد، شاید منجر به این امر شود که شما در مسیرهای غافلگیرکننده‌ای قرار گیرید و شادی بیشتری تجربه کنید.

همهٔ ما با توانایی شاد بودن به دنیا آمده‌ایم ـ چه اکنون شاد باشید یا نباشید، می‌توانید شادتر باشید. من با افرادی کار کرده‌ام که فکر می‌کردند به اندازهٔ کافی شادند ولی وقتی متوجه شدند که حدی برای شاد بودن وجود ندارد تعجب کردند.

من با افرادی کار کرده‌ام که همه چیز داشتند ـ شغل مناسب، خانواده و سلامتی ـ ولی هنوز ناخشنود بودند. آن‌ها از این‌که به واسطهٔ اقبال خود از زندگی‌شان لذت نبرده بودند، احساس گناه و خشم می‌کردند.

آن‌ها می‌گفتند از این‌که از تمام امکاناتی که در اختیارشان بوده است استفاده نکرده‌اند، خیلی افسرده‌اند. من آن‌ها را با سامانهٔ به کار گرفته‌شده در این کتاب همراه کردم و آن‌ها تغییر کردند. این افراد در ابتدا باور نمی‌کردند که این سامانه کارایی داشته باشد و زمانی هم که احساس شادتر شدن داشتند، باور نمی‌کردند که این احساس پایدار بماند. ولی زندگی‌شان تغییر کرد. اینک اگر شما هم چند هفته برای به کارگیری فنون مطرح شده در این کتاب وقت صرف کنید زندگی متفاوتی تجربه خواهید کرد.

من افرادی را دیده‌ام که باور داشتند هرگز شاد نبوده‌اند ـ افرادی که هرگونه برچسب منفی در روز روشن به آن‌ها زده شده بود. عده‌ای به دیدن من می‌آمدند، در حالی که از دست نوسانات احساساتی خود به‌شدت کلافه بودند. آن‌ها ضمن داشتن تغییرات کلی، زندگی غنی‌تر با چشم‌اندازی روشن را تجربه کردند.

تعجب و شگفتی دانشمندانی را دیده‌ام که بابت این موضوع که چگونه افرادی که تصور می‌شد افسردگی مزمن دارند، با استفادهٔ دائم از فنون روان‌شناسی ساده‌ای که این کتاب به آن‌ها اشاره دارد، فعالیت عصب‌ها در مغزشان تغییر کرد.

آن‌ها شادتر شدند، در حالی که هرگز تصور نمی‌کردند این امر امکان‌پذیر باشد. فقط در مدت زمان کوتاهی متوجه شدند که احساساتشان تغییر کرد و خود را به‌گونه‌ای متفاوت یافتند.

جالب است افرادی را می‌بینیم که بیست و پنج سال افسرده بودند و سپس ابرهای تیرهٔ افسردگی محو شدند و تابش نور در زندگی‌شان را تجربه کردند.»