کتاب سرنوشت عاشق نیت توست...
معرفی کتاب سرنوشت عاشق نیت توست...
کتاب سرنوشتْ عاشق نیت توست... نوشتهٔ اتهم امین نموتلو و ترجمهٔ فائزه پورعلی و ویراستهٔ سمانه عباسی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است. این رمان برگرفته از داستانی واقعی است.
درباره کتاب سرنوشت عاشق نیت توست...
کتاب سرنوشت عاشق نیت توست... زندگی مردی به اسم سدات را روایت میکند که در خوشبختی کامل زندگی میکند و رنج را نمیشناسد، تا اینکه اتفاقاتی تلخ برای او و خانوادهاش رخ میدهد.
سدات، مردی ۳۵ساله راوی این داستان است. او که در زندگی چیزی جز قمار و هوسرانی نمیشناسد، به مسئولیتهایی که نسبت به شغل و خانوادهاش دارد، بیاعتناست. پدری صاحبنام و رئوف، مادری که بسیار او را دوست دارد و برادری که همیشه و در هر جایی از او حمایت کرده هیچکدام برای او مهم نیستند. سدات از آن مردانی است که حتی تولد دو فرزند و عشق همسرش نتوانسته او را به خانواده علاقهمند کند و تنها در فکر خودش است. اما سدات که گاهی ماهها دور از خانه مشغول خوشگذرانی بود، با رسیدن ورشکستگی و مرگ چارهای جز برگشتن به خانه ندارد و اینجاست که سدات، قهرمان نامتعارف کتاب سرنوشت عاشق نیت توست... برای اولینبار با واقعیات تلخ اما حقیقی زندگی روبهرو میشود.
خواندن کتاب سرنوشت عاشق نیت توست... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرنوشت عاشق نیت توست...
«این دنیا بهگونهای بود که میتوانم بگویم از بدو تولد خوششانس بودم... از پدرم شغلی بسیار خوب به ارث برده بودم، دو فرزند و یک برادر و یک خواهر داشتم. در شهری بزرگ که مردمش مرا بهخوبی میشناختند...
واقعاً در کارمان موفق بودیم، بهتر است بگویم برادرم بزرگتر از من بود و در کارش بسیار موفق بود. من هم برادر حیلهگری بودم که مثل بچهها مدام پی شیطنت میگشت.
چون شرکتمان قدیمی بود، ریشههای محکم و قابل اطمینانی داشتیم، یعنی به همین راحتیها لطمه نمیخوردیم. درآمدمان را صرف سرمایهگذاریهای غیرمنقول میکردیم، دفاتر و مغازههای جدید تأسیس میکردیم و روزبهروز شرکتمان بزرگتر میشد.
من علیرغم هوش زیادم از ورود به عرصههای جدید و گاه اشتباه باز نمیماندم و خطر میکردم؛ این را دیگران درموردم میگویند، نمیخواهم از خودم تعریف کنم.
برادرم هم پدر و هم برادرم بود. میتوان در خصوص اینکه کار درستی کرده است یا نه بحث کرد، اما علیرغم اینکه بسیار پرشروشور بودم، هیچگاه خطاهایم را به پدرم بازگو نمیکرد.
در خانوادهٔ ما اگر پدرم حرفی میزد، کار تمام بود.»
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه