دانلود و خرید کتاب آینه شکسته مینا کارگرزاده
تصویر جلد کتاب آینه شکسته

کتاب آینه شکسته

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آینه شکسته

کتاب آینه شکسته نوشتهٔ مینا کارگرزاده است. انتشارات کدیور این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان در ایران معاصر می‌گذرد و یک دانش‌آموز شخصیت اصلی آن است.

درباره کتاب آینه شکسته

کتاب آینه شکسته در ۲۸ فصل نوشته شده است. این کتاب از جایی آغاز می‌شود که راوی از فردی می‌گوید که روی نیمکت چوبی کنار پنجره‌ای بسته که بخار تقریباً بیشتر آن را پوشانده بود، بدون آرام و قرار نشسته بود. این شخصیت بسیار مضطرب و مشوش بود. خاطره‌ای نه‌چندان دور داشت او را آزار می‌داد و به هیجان هم می‌آورد. او یک دانش‌آموز است که نمی‌تواند فکرش را به درس متمرکز کند.

خواندن کتاب آینه شکسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آینه شکسته

«همان طور که طپش قلبش را می‌شنید صدای گام‌هایش هم شنیده می‌شد، وارد کوچه شد، در چشم بر هم زدنی، خودش فقط می‌دانست که این دل نگرانی نه از برای خسروست که از دیر رسیدن احمد است. اصلاً این آمد و شدها به عشق دیدن احمد بود و خیاطی بهانه بود، خیابان خلوت بود ... گرمای تیر ماه رغبت بیرون آمدن از خانه را از همه گرفته بود، همانطور که حدس می‌زد، توی کوچه بلند و پیچ در پیچ مرحمت خانم نبود، چشمانش که نه، تمام وجودش می‌پائید اما نبود. تا نزدیکی خیابان رسیده بود و بی پروا همه جا را نگاه می کرد. وقتی وارد خیابان شد دیگر نگاهش دزدکی بود و تمام شجاعتش رفته بود. ترسان ترسان دور و برش را می‌پائید... دیگر دلیلی برای آن همه عجله ندید، پس قدم‌هایش آهسته‌تر شد. خیابان را هم تا انتها رفت، نبود، وارد خیابان خودشان شد .... چیزی به کوچهٔ بن بست خودشان نمانده بود فقط دو قدم دیگر، پیچ کوچه را عبور کرد که.... درست مقابل هم در آمدند. بی شک او هم به دنبال پری می‌گشت بی اختیار هر دو همانجا ایستادند، سر پیچ کوچه، کوچهٔ قدیمی و زیر گرمای آفتاب ... در مقابل هم ایستادند

- س سلام شمائید. ندیدمتون فکر کردم من دیر اومدم. واسه همین تا اینجا رو تند تند اومدم گفتم رسیدین خونهٔ خودتون... وقتی اینجا هم ندیدمتون فکر کردم اصلاً نرفته باشین امروز خونهٔ دوستتون.

نگاهش میان زمین و آسمان معلق مانده بود ...

- چرا .... رفته بودم ... اما دیر شد.

- چی دیر شد؟ مگر اونجا چی کار می کنید؟

صدایش مردانه و گیرا بود، اما نه از جنس صدای خسرو.

-خیاطی ... دارم خیاطی یاد می‌گیرم.

گونه‌های دختر از شرم سرخ شده بود حالا صدای قلبش هم کاملاً شنیده می‌شد، به هر سختی بود چشمانش را به چهره مردانه احمد و بعد یه نگاهش دوخت احساس می‌کرد تمام وجودش در حال ذوب شدن است احمد دست پیش آورد و کاغذی را مقابل دختر گرفت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

حجم

۱۳۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان