کتاب روانشناسی پول

کتاب روانشناسی پول نوشتهٔ مورگان هاوزل و ترجمهٔ آرزو خسروپور است و انتشارات طاهریان آن را منتشر کرده است. نکاتی طلایی در مورد ثروت، پول، جاه‌طلبی و خوشبختی در این کتاب آمده است.

درباره کتاب روانشناسی پول

نابغه‌ای که کنترل احساسات خود را از دست می‌دهد می‌تواند یک فاجعه مالی باشد. مخالفش هم درست است. افراد عادی بدون تحصیلات مالی می‌توانند ثروتمند شوند؛ اگر مهارت‌های رفتاری انگشت‌شماری داشته باشند که هیچ ارتباطی با معیارهای رسمی هوش نداشته باشند.

هدف کتاب روانشناسی پول استفاده از داستان‌های کوتاه است تا شما را متقاعد کند که مهارت‌های نرم مهم‌تر از جنبه فنی پول هستند. امور مالی به طور عمده به عنوان یک رشته مبتنی بر ریاضی تدریس می‌شود، جایی که داده‌ها را در یک فرمول قرار می‌دهید و فرمول به شما می‌گوید که چه کاری انجام دهید، و فرض بر این است که شما فقط به انجام آن خواهید رسید. 

خواندن کتاب روانشناسی پول را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند ارتباط خوب و صحیحی با پول و خرج‌کردن داشته باشند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روانشناسی پول

«شما چیزهایی در مورد پول می دانید که من نمی دانم، و بالعکس. شما با باورها، اهداف و پیش بینی های متفاوتی نسبت به من زندگی می کنید. دلیلش این نیست که یکی از ما باهوش‌تر از دیگری است یا اطلاعات بهتری دارد. این به آن دلیل است که ما زندگی های متفاوتی داشته‌ایم که با تجربیات متفاوت و به همان اندازه متقاعد کننده شکل گرفته است. تجربیات شخصی شما با پول شاید ۱۰ میلیونیم درصد از اتفاقات دنیا را تشکیل می دهد، اما شاید ۸۰٪ از نحوه عملکرد جهان را شکل بدهد. بنابراین افراد به همان اندازه باهوش می توانند در مورد چگونگی و چرایی رکود، نحوه سرمایه گذاری پول خود، اولویت بندی، میزان ریسک و غیره اختلاف نظر داشته باشند.

فردریک لوئیس آلن در کتاب خود در مورد آمریکای دهه ۱۹۳۰ نوشت که: «رکود بزرگ میلیون‌ها آمریکایی را - از درون - تا پایان عمرشان تحت تأثیر قرار داد همین طور طیف وسیعی از تجربیات وجود داشت.» بیست و پنج سال بعد، زمانی که جان اف کندی در حال نامزدی برای ریاست جمهوری بود، خبرنگاری از او پرسید که چه چیزی از رکود به یاد دارد. وی متذکر شد:

من هیچ اطلاع دست اولی از آن افسردگی ندارم. خانواده من یکی از ثروت های بزرگ دنیا در آن زمان بودند و ارزش آن بیش از هر زمان دیگری بود. خانه های بزرگتر داشتیم، خدمتکاران بیشتر، بیشتر سفر می کردیم. تنها چیزی که مستقیماً دیدم این بود که پدرم چند باغبان اضافی را استخدام کرد تا به آنها شغلی بدهد تا بتوانند برای خودغذا تهیه کنند. من واقعاً تا زمانی که در هاروارد در مورد آن مطالعه نکردم در مورد افسردگی دوران رکود چیزی یاد نگرفتم.

این یک نکته مهم در انتخابات ۱۹۶۰ بود. مردم فکر می کردند چگونه می‌توان فردی را که از بزرگترین داستان اقتصادی نسل گذشته بی‌اطلاع بود، مسئول اقتصاد کشور کرد؟ از بسیاری جهات، تنها تجربه جان اف کندی در جنگ جهانی دوم به او کمک کرد. این مه‌ترین تجربه احساسی وی بود، و چیزی که حریف اصلی او، هوبرت همفری، آنرا نداشت.

چالش ما این است که هیچ مقدار مطالعه یا ذهن باز نمی تواند واقعاً قدرت ترس و عدم اطمینان را بازسازی کند.

می توانم در مورد از دست دادن همه چیز در دوران رکود بزرگ بخوانم. اما من زخم های عاطفی کسانی که واقعاً آن را تجربه کرده‌اند ندارم و همچنین شخصی که آن را تجربه کرده است نمی تواند بفهمد که چرا شخصی مانند من ممکن است در مورد چیزهایی مانند مالکیت سهام احساس رضایت کند. ما دنیا را از دریچه‌های متفاوت می‌بینیم.

صفحات اینترنت می توانند روال تاریخی ریزش های بزرگ بازار سهام را نمایش دهند. اما آن‌ها نمی‌توانند احساس بازگشت به خانه، نگاه کردن به بچه‌هایتان و اینکه آیا اشتباهی مرتکب شده‌اید که بر زندگی آن‌ها تأثیر می‌گذارد را بازسازی کنند. مطالعه تاریخ باعث می شود احساس کنید چیزی را می فهمید. اما تا زمانی که آن را زندگی نکرده باشید و شخصاً عواقب آن را احساس نکنید، ممکن است آنقدر درک نکنید که رفتار خود را تغییر دهید.

همه ما فکر می کنیم که می دانیم جهان چگونه کار می کند. اما همه ما فقط بخش کوچکی از آن را تجربه کرده ایم.

همانطور که مایکل بتنیک سرمایه‌گذار می‌گوید: «بعضی از درس‌ها را باید قبل از فهمیدن تجربه کرد». همه ما به طرق مختلف قربانی این حقیقت هستیم.»