دانلود و خرید کتاب آیینه قدرتمند فاطمه داوودی کیا
تصویر جلد کتاب آیینه قدرتمند

کتاب آیینه قدرتمند

انتشارات:کلید پژوه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آیینه قدرتمند

کتاب آیینه قدرتمند نوشتهٔ فاطمه داوودی کیا است و کلید پژوه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب آیینه قدرتمند

فاطمه داوودی کیا دربارهٔ نوشتن کتاب آیینه قدرتمند اینطور می‌گوید: «فاطمه داوودی کیا هستم و می‌خواهم داستانی از زندگی دختری را بگویم که مشکلات روحی در زندگی خود تجربه کرده است. در این کتاب در مورد شیوهٔ زندگی بهتر و هدفمند، انگیزه عالی و پر انرژی بودن آموزش می‌دهم و به شما می‌آموزم که چگونه خود را کنترل کرده و در مقابل جامعه پر از مشکلات مقاومت کنید، پس خودتان را در آیینه اتاق‌تان بشناسید و به شناخت برسید.

می‌خواهم به دختران سرزمینم این کتاب را هدیه کنم و اگر در زندگی‌ای پر از ناگوار به سر می‌برند به آیینهٔ درونی خودشان رجوع کنند.»

خواندن کتاب آیینه قدرتمند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ دختران پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آیینه قدرتمند

«از زمانی که متولد شدم و درطول زندگی خود انگار چوبی را به من دادند و گفتند با تبر هِی بهش بزن تا خورد و خاک شیر بشود.

در آن زمان به محبت و توجه بسیار نیاز داشتم و به کسی نیاز داشتم که بتوانم بغلش کنم و بخندم ویا گریه کنم، ولی آنقدر پدر و مادرم در مشکلات خودشان غرق شده بودند که انگار ما را برای سکوت کردن متولد کردند.

برای کسانی که حرف در پشت سرشان نزنند، برای کسانی که مسابقه‌ای بدهند و برنده شدن را اثبات کنند ما رو به دنیا آوردند، در زندگی‌ای به سر بردن که هر دقیقه باید توقف می‌شد تا به تایم دیگه ببینیم زندگی چی می‌شد که ادامش بدیم و کار کنیم، آشپزی کنیم، درس بخونیم، حرف بزنیم، به اجبارم که شده بخندیم و سکوت کنیم و حرفی نزنیم که نکند در این مسابقه ببازیم، بعضی روزهای این زندگی برایم سخت بود و نمی‌دانستم چه کار کنم.

کودکی که فقط ۶ سال داشت، نمی‌دانست برود یک مادر جدید یا یک پدر جدید پیدا کند یا با همان موجودات عجیب آدم زندگی کند. ولی من تصمیم گرفتم که زندگی متفاوت و عجیبی داشته باشم و با آدم‌های عجیب زندگی کنم و در آینده بتوانم راهی و درمانی برای آنها داشته باشم. هر وقت که از مدرسه بر می‌گشتم مادر و پدری را میدیم که دعوا می‌کردند اشک می‌ریختم و دعا می‌کردم که چرا این مشکلات تمام نمی‌شود. وقتی مدرسه می‌رفتم با همکلاسی‌ها صحبت نمی‌کردم. مدرسه برای آن دختر حکم جهنمی را داشت که بهش گفته بودند هیچکس نیست که بال و پرت را بگیرد فقط خودتی با اندوه مکرر و کارهای اشتباهی که انجام دادی. ولی کار اشتباه من پدر و مادر بد بودن، زوری درس خواندن، کتک‌های بیجا از پدر، سر صداهای بلند مکرر در خانه بود!. گاهی که نه دوستی پیدا می‌شد در مدرسه نه مادری که همبازی کودک باشد نه پدری که توجه بیشتری به خانه و بچه‌هایش داشته باشد و این چیزی نبود جز درد، اصلاً میدانید درد چیست؟ درد فقط معنای علم پزشکی نمی‌دهد که درمان شود بعضی دردها هستند که درمانی ندارد.

سن ۱۰ سالگی

تصمیم گرفتم در کلاس چهارم صبح‌ها زود بلند شوم و درسم را بخوانم در آن مدرسه آنقدر درسم خوب بود که معلم‌های پارسال همان مدرسه گفتند: خودتی! بله خودمم، خودِ خودِ من؛ از این بعد باید روتین زندگیم را حفظ می‌کردم. صبح‌ها زود بلند می‌شدم، درسم را به خوبی می‌خواندم حتی اگر بعضی درس‌ها برای حال بهم زن بود و بهش هیچ علاقه نداشتم ولی من نباید قربانی گذشتگانی می‌شدم که گذشته‌ام را بهشان هدیه کرده‌ام هر چند من گذشته را باورش کردم و حتی هرازگاهی بهش فکر میکنم و ذهنم را درگیر میکنم، دعوای‌های خانیمان مانند طنابی بلندی بود که این طناب به سه قسمت تقسیم شده بود؛ قسمت اول در دوران کودکی که دعوای شدید و نابهنجار (قسمت دوم که دعوای معمولی نه کتک فقط سر صداهای بسیار و قسمت سوم که در ادامهٔ این داستان براتون بازگو می‌کنم).

"تو خودت را داری خودت یعنی همه چیز آینده‌ات، امید، با خدا بودن، هدفت ازدواج؛ پس اگر خودت را به مسیر جلو ببری هدایت میشی و این یعنی خود موفقیت (در قسمت‌های جلوتر بهتون آموزش می‌دهم که چگونه خودت را هدایت کنی)".»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۷ صفحه

حجم

۳۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۷ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان