کتاب هر جنگ داستانی دارد
معرفی کتاب هر جنگ داستانی دارد
کتاب هر جنگ داستانی دارد نوشتهٔ گوردن کورمن و ترجمهٔ فهیمه صدیق عابدینی است. انتشارات پرتقال این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر قصهٔ یک وضعیت جنگی و برای نوجوانان است.
درباره کتاب هر جنگ داستانی دارد
کتاب هر جنگ داستانی دارد در بیش از ۳۰ فصل نوشته شده است. این رمان از مارلبرو، کنتیکت، ۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۰ آغاز میشود و در فورت بنینگ، جورجیا، ۱۹ فوریهٔ ۱۹۴۴ به پایان میرسد. نویسنده در این کتاب در یادداشتی گفته است که پشت هر نبرد و هر لحظه در جنگ، هزاران داستان نگفته وجود دارد. وقتی او برای کتاب هر جنگ داستانی دارد تحقیق میکرده، از منابع مختلفی بهره برده است؛ گزارشهای خبرنگارانی مانند ارنی پایل و اِی. جِی. لیبلینگ، شرحهایی همچون «طولانیترین روز» نوشتهٔ کورنلیوس رایان و «جوخهٔ برادران» نوشتهٔ استیون امبروز و منابع آنلاینی همچون وبسایت نیروی زمینی آمریکا. گوردن کورمن از همهٔ خوانندگان میخواهد که داستانهای مختلف جنگ جهانی دوم را بخوانند و یادشان نرود که داستان هر جنگی را باید از زبان آدمهای مختلف تمام طرفهای حاضر در جنگ شنید؛ نه فقط از یک طرف و یک جبهه.
خواندن کتاب هر جنگ داستانی دارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب هر جنگ داستانی دارد
«پنجهزار کِشتی؛ بزرگترین ناوگان نظامی دنیا تا به امروز.
کِشتیها، این ستون نظامیِ بزرگ، از وسط کانال تاریک عبور میکردند. این صحنه جیکوب را یاد نیویورک میانداخت، تنها تفاوتش این بود که در نیویورک، ساختمانها و برجهای بلند دیده میشدند، ولی اینجا تا چشم کار میکرد اتاقهای فرمان کشتیهای جنگی، ناوشکنها و کشتیهای نفربَر بود. به نظر میرسید آدم میتواند تا خود فرانسه برود و پاهایش خیس نشود، فقط کافی بود از روی یک کشتی میپریدی روی کشتی دیگر و بازهم روی کشتی بعدی.
جیکوب از بالای کشتی نفربر هاسکلکلاس اتک در حال تماشای مناظر روبهرویش بود. هیچوقت تا به این حد از نظر جسمانی در مضیقه و شرایط سخت نبود؛ عبور از این دریای پُرتلاطم دریازدهاش کرده بود، فشارِ روحی و کمبود خواب او را از پا انداخته بود و پشتش زیر بار تجهیزات سنگین خم شده بود. او و بقیهٔ گروهان براوو تنگِ هم روی عرشه چپیده بودند. علاوه بر براوو، تمام گروهانهای دیگرِ گردان و دیگر گردانهای هنگ هم حضور داشتند. با وجود همهٔ این چیزها، از زمان ورودش به فورت بنینگ هیچوقت آن روحیهٔ میهنپرستی را تا به این اندازه حس نکرده بود؛ همان روحیهای که از روز اول او را بهطرف مرکز جذب نیرو کشانده بود. آلمان هیتلری تهدیدی برای کل جهان بود و سرانجام دنیا داشت پاسخش را میداد: این ناوگان نظامی عظیم همان پاسخ محکم بود.
و جیکوب بخشی از آن بود.
ساحل نرماندی از دور به چشم میخورد. در لحظات خاکستری پیش از سپیدهدم، مثل نوار باریک تیرهای به نظر میرسید. سربازان دوروبر جیکوب همه در سکوت عجیبی فرو رفته بودند. اولین باری بود که هدفشان را میدیدند، همان هدفی که ماهها برایش آموزش دیده بودند. همگی مشتاق رسیدن به نرماندی بودند. اما حالا که نرماندی پیش رویشان بود، میدانستند زندگیِ خیلیهایشان اینجا به پایان خواهد رسید و این صرفاً یک احتمال ساده نبود، بلکه حقیقتی بود بسیار تلخ.
با نزدیکتر شدن به ساحل، صفِ بههمفشردهای از کشتیهای مینروب جلو افتادند. این کشتیهای کوچک در سراسر منطقهٔ حمله روانه شدند تا با استفاده از تورهای زیرآبی بزرگ مسیر کشتیرانی را از وجود صدها مینی که نازیها کار گذاشته بودند، پاکسازی کنند. صداهای خفهٔ انفجار شنیده میشد همراه با آبفشانهایی که از روی سطح آب بهسمت بالا پرتاب میشدند. مینروبها همانطور که پیش میرفتند، شناورهایی را برای نشان دادن مسیرهای بیخطر منتهی به ساحل روی آب میانداختند.»
حجم
۲۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۲۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب پر بار و معنایی بود باید دو ، سه بار خوند تا کامل بفهمید‼ «ترور» که با داستان های هیجان انگیز پدربزرگش «جیکوب» بزرگ شده و علاقه ای شدید به ماجراهای جنگ جهانی دوم و بازی های ویدیویی تیراندازی دارد،
من خیلی دوست نداشتم ولی مطئنم برای همه اینجوری نیست،🙃