کتاب نشان اهل خدا
معرفی کتاب نشان اهل خدا
نشان اهل خدا نوشتهٔ محمدصدیق قطبی از کتابهای انتشارات افق علم است. این کتاب به موضوع دینداری اصیل و جنبههای انسانی و معنوی دین و مسلمانی میپردازد.
درباره کتاب نشان اهل خدا
نویسندهٔ کتاب نشان اهل خدا، پا را فراتر از دایرهٔ دینداری ظاهری گذاشته و از جنبههای معنوی و انسانی و تعالی روحی دین سخن گفته است. از نظر محمدصدیق قطبی دینداری اصیل و معنادار آن است که نگاه فرد را بارانی کند و جانش را در چشمهٔ معنا بشوید. او در این کتاب با اشاره به باور عارفان دربارهٔ دین، چندوچونهای کلامی و ذهنی و اشکال و ظواهر دینی و مناسک را کنار میزند تا به اصل و گوهر دین نگاهی بیاندازد. آن چیزی که به قول مولانا «روزنکردن» و پنجرهآفریدن است؛ یعنی همان موهبت «دیدهٔ جانبین» و نردبانی به عالَم بالا. در کنار رویکرد معنوی، خوانش انسانی تعالیم دین، رویکرد دومی است که در این کتاب موردتوجه است؛ رویکردی که در آن، انسان و حریم او کانون توجه هستند و شفقت و آشتیجویی و مهربانی از فضایل بزرگ دینی است.
تلقی و نگرشی که حافظ لسانالغیب آن را نشان اهل خدا میخواند: «نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار/ که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم»
رشتهٔ پیوند همهٔ مقالات این کتاب، ارائهٔ تصویری معنوی و انسانی از دین است؛ سبکی از دینداری که به باور نویسنده تنها سبک قابلدفاع و پذیرش است؛ چون قلب انسانها را به هم نزدیک میکند و مهر و آشتی را رواج میدهد. او دین را بیش از آن که عاملی هویتساز و تمایزآفرین بداند، مدرسهای معرفی میکند که به گسترش مهر و مهرورزی میپردازد.
کتاب نشان اهل خدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مباحث عرفانی و اخلاقی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب نشان اهل خدا
«ما به دلایل گوناگون و سائقهای روانی و ضروریت و اقبال اجتماعی، غالبا نسبت با هر متنی با رویکرد «برجستهسازی» رفتار میکنیم، تکهها و برشهایی از یک نظام فکری برای ما برجستگی چشمگیر و خیره کنندهای مییابند و سایر اجزا، چونان اقمار یک سیارهی آسمانی، در پیرامون آن برشهای دستچین، مینشینند و با اندکی تفسیر و تأویل، چفت و هماهنگ میشوند. اینکه چه عامل یا عواملی موجب میشوند که هر فرد انسانی برشهای خاص خود را بزند و پارههای برجسته و خیره کنندهی مخصوص به خود را در متن بیابد، بحث جذاب و درخوری است که شاید باید در روانشناسی و جامعهشناسی معرفت و باور، سراغش را گرفت.
با این توضیح، در صدد بودم که بیان کنم نگرش و رویکردی که در این نگاشته در پی طرح (و حتا تبلیغ) آنم، در همین چشمانداز قابل فهم است، برای من، با توجه به روانشناسی خاص خود، بخشهایی از متن دینی و فرهنگ برآمده از آن، جایگاهی کانونی و محوری دارند و این برشها و اشارات - به پندار من- میتوانند دورنمای آنچه را «رویکرد انسانی به دین» مینامم، به تصویر بکشد.
نکتهی دومی که پیش از ورود به بحث میخواهم به آن اشاره کنم این است که چه بسا این طرح و نوشته به یک نوع وادادگی و عاریتستانی از فرهنگ رایج دنیای متجدد، متهم شود، بنیادگرایان دینی سخت میکوشند که فهم و سبک دیندارانهی خود را به هیچ وجه متأثر از فرهنگ زمانه نکنند، اما من به این تأثر فرهنگی اعتراف میکنم و آن را نه وادادگی و نه التقاطیگری مینامم. به گمان من، فرهنگهای انسانی و دریافتهای بشری میتوانند- و باید- در فهم دینی ما اثرگذار افتند. التقاطیگری تنها زمانی نکوهیده است که عناصر ناهمگن و ناهمسو در کنار هم قرار گیرند.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۳ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۵۳ صفحه