کتاب شمانی، شعله خشمگین (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد پنجاه و ششم)
معرفی کتاب شمانی، شعله خشمگین (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد پنجاه و ششم)
کتاب شمانی، شعله خشمگین (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد پنجاه و ششم) نوشتهٔ نوشتهٔ آدام بلید و ترجمهٔ محمد قصاع است و انتشارات قدیانی آن را منتشر کرده است.
داستانهای مجموعه نبرد هیولاها اثر آدام بلید که عنوان اصلیاش Beast Quest است، در سرزمینی به نام «آوانتیا» اتفاق میافتد. جادوگری خوشنیت به نام «آدورو» در این سرزمین زندگی میکند و شش هیولا یعنی ارباب دریا، پیکانی در هوا، کوه رونده، جنگجوی شمالی، ارباب خاک و ملکهٔ حشرهها مامور حفاظت از این سرزمیناند.
پس از مدتی بر اثر جادوی مالول (جادوگر تاریکی) این ماموران شروع به نابودی سرزمینشان میکنند. در این میان پسری ۱۲ ساله به نام «تام» به همراهی «اِلنا»، با هیولاها میجنگند تا سرزمین را نجات دهند.
درباره کتاب شمانی، شعله خشمگین
تام گمان میکند که دشمنش، مالول، جادوگر شیطانی را شکست داده است. اما اشتباه میکند! مالول زنده است و قصد دارد با خلق شش هیولای مرگآور آوانتیا را ویران کند. تام مجبور است ابتدا با نکتیلا، جغد مرگ، روبهرو شود و بجنگد!
آیا تام میتواند جان سالم به در ببرد؟ آیا شما جرئت دارید با تام همراه شوید؟
خواندن کتاب شمانی، شعله خشمگین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان و نوجوانان علاقهمند به خواندن داستانهای پرماجرا و فانتزی را به خواندن مجموعه نبرد هیولاها دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب شمانی، شعله خشمگین
«تام گفت: «بیا، طوفان! بهزودی از این جای ترسناک بیرون میرویم!»
او اسب شجاعش را میان قسمتهای سوختهٔ جنگل بزرگ هدایت کرد. النا و نقرهای نزدیکشان بودند و با فاصلهٔ کم دنبالشان میرفتند. گرگ از روی تنهٔ سوختهٔ درختان میپرید و النا از روی ویرانیهای ناشی از آتشسوزی میگذشت.
ابری از دود در ارتفاع کم در هوا شناور بود. اینجا و آنجا هنوز چند درخت میسوختند و خاکستر داغ در هوا پرواز میکرد.
تام شاخههای سوختهای را که راهشان را بسته بودند، با ضربهٔ شمشیر میشکست و راه را باز میکرد. هنوز در ذهنش میتوانست نوکتیلا، جغد مرگ، را ببیند که در هوا پرواز میکرد، چنگالهای تیز و بیرحمش را جلو میآورد و با بالهای بزرگش که قیر سوزان به هوا میپاشیدند، جنگل را آتش میزد.
نبرد ترسناکی بود. آنها، حتی با کمک تاگوس، مرد اسبی، هم بهسختی توانسته بودند بر آن جانور غولپیکر ویرانگر پیروز شوند.
زمانیکه جغد مرگ شکست خورد، تغییر شکل داد و دوباره به شوالیهای با زره نقرهای تبدیل شد. و در آن لحظه شوالیه ناپدید شده و به خواب ابدی خود در تالار مقبرهها برگشته بود.
کیسهای از خورجین طوفان آویزان بود. وسایل جادویی که آدورو، جادوگر خوب، هنگام فرستادن تام و النا به آن مأموریت به آنها داده بود، داخل همان کیسه بودند. تام زمانی را به یاد آورد که برای آخرینبار دوست پیرشان را دیده بود؛ دور چشمان آدورو قرمز شده و صورتش از نگرانی رنگپریده بود.
آدورو به آنها گفته بود: «این خطرناکترین مأموریت شماست. اگر شکست بخورید شاید تاریکی ابدی سرزمین آوانتیا را فرا بگیرد. من آمدن شیطانی قدرتمند را حس میکنم!»
آدورو آنها را به تالار مقبرهها برده بودـ تالاری که زیر قصر شاه هوگو قرار داشت. آنها در آنجا کشف کرده بودند که شش شوالیهٔ فورتونـ محافظان آوانتیای قدیمـ بیدار شده و از قبرهایشان برخاسته بودند. یک پیشگویی قدیمی میگفت که روزی، وقتی آوانتیا بهشدت نیازمند میشد، این شش هیولا از خواب بیدار میشدند و میجنگیدند تا آوانتیا را نجات دهند.
اما مالول از آن پیشگویی به نفع مقاصد شیطانی و شرارتآمیز خودش استفاده کرده بودـ او شوالیهها را بیدار کرده و وجودشان را با ارواح هیولاهای شیطانی پر کرده بود. آنها که زمانی انسانهای خوبی بودند، دیگر قصد داشتند شش هیولای خوب آوانتیا را که تام و النا در نخستین مأموریتشان نجات داده بودند، پیدا و نابود کنند.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه