دانلود و خرید کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا ماندانا حیدری
تصویر جلد کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا

کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا

کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا نوشتهٔ ماندانا حیدری است و انتشارات فرنام آن را منتشر کرده است. این داستان دربارهٔ آرزوها و خیال‌های کودکان، بهانه‌ها و تقدیرهای آن‌هاست.

درباره کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا

هدف نویسندهٔ این کتاب این است که کودکان و نوجوانان را با کتاب مأنوس و آن‌ها را تشویق به خواندن کند. با خواندن این کتاب، فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در بین بچه‌ها رواج پیدا می‌کند و آن‌ها با کلمات، واژه‌ها، نوشته‌ها، داستان‌های گوناگون و اشعار زیبا آشنا می‌شوند و بر معلومات و دانش آن‌ها افزوده شده و برای آیندهٔ کشور مفید خواهند بود.

ماندانا حیدری در کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا روح لطیف آن‌ها را زیبا و زیباتر ترسیم کرده و با خوبی‌ها آن‌ها را جلا می‌بخشد. بچه‌ها، دارای روحی پاک، لطیف و با احساس هستند. این کتاب تلاش می‌کند تا با تقویت روحیهٔ آن‌ها، انسان‌های خوب و درستی پرورش دهد و با تقویت عقل و اندیشه و تفکر آن‌ها به این اهداف متعالی دست یابد و با آموختن علم و دانش از طریق داستان‌نویسی و شعر نویسی و کتاب‌های مختلف، آن‌ها را با کلمات عالی و رسیدن به پروردگار دانا و توانا، آگاه کند.

کودکان پاک و معصوم‌اند. قلبی صاف و دلی بی‌کینه دارند. این کتاب به آن‌ها می‌‌آموزد همیشه شاکر نعمت‌های خدا باشند و آن‌طور که شایستهٔ خداست، او را حمد و ستایش کنند و فقط در برابر یکتا و معبود عالم به سجده بیفتند و هیچ‌کس غیر از او را ستایش نکنند و از مسیر مستقیم هدایت دور نشوند.

خواندن کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای کودکان و نوجوانان مفید است.

بخشی از کتاب قصه های زیبا برای بچه های زیبا

«محمد، پسر کوچک و باهوش و مؤدبی بود. او هر شب به آسمان و ستاره‌ها نگاه می‌کرد و علاقه زیادی به آن‌ها داشت. محمد دوست داشت به آسمان‌ها و به کره‌های دیگر برود و آن‌جا را از نزدیک ببیند. او کرهٔ ماه را بسیار دوست داشت و خیلی عجیب و رؤیایی به ماه می‌نگریست. بزرگ‌ترین آرزوی محمد، رفتن به این کرهٔ زیبا بود و او روز و شب به فکر رفتن و دیدن این کره بود. یک شب که خیلی زیاد در این فکر بود، ناگهان جلوی پنجرهٔ اتاقش یک شیء نورانی و زیبا با یک سفینهٔ زیبا را دید و او با تعجب به این شیء شگفت‌انگیز و آرام نگاه می‌کرد. ناگهان آن شیء زیبا، او را صدا زد و به او گفت، من می‌خواهم تو را به ماه ببرم و آن‌جا را به تو نشان بدهم ولی محمد همین‌طور مات و مبهوت، به آن نگاه می‌کرد و با خود گفت: باورم نمی‌شود. خدایا نمی‌دانم چه‌کار کنم. آن شیء به او گفت: محمد در فکر چه هستی؟ تا هوا روشن نشده بیا سوار شو و با هم برویم. محمد در پوست خود نمی‌گنجید. او سوار سفینه شد و با آن شیء به آسمان‌ها رفت. ساعت‌ها در راه بودند تا این‌که به کرهٔ ماه رسیدند آن شیء عجیب و غریب گفت:

تو باید مواظب راه رفتنت باشی چون که در این‌جا اصلاً هوا وجود ندارد و تو دچار بی وزنی می‌شوی و تعادلت را از دست می‌دهی. پس باید خیلی مواظب باشی تا در هوا معلق نمانی. او به محمد یک ماسک و یک مخزن هوا و یک میله‌ای که تَهِ آن گرد بود و به سطح ماه می‌چسبید، داد تا او بتواند روی کرهٔ ماه راه برود. ولی با وجود استفاده محمد از این وسایل، باز هم راه رفتن روی این کرهٔ زیبا برای او بسیار مشکل بود و او همین‌طور بالا و پایین می‌پرید. به هر سختی بود با او رفت و رفت. تا به یک روشنایی رسیدند که از زیرزمین چشمک می‌زد. موجود عجیب و مهربان به محمد گفت: موجودات کرهٔ ماه، روی سطح ماه نیستند و آن‌ها زیرزمین‌های بزرگی درست کرده‌اند و در درون کرهٔ ماه، شهری زیبا و دیدنی ساخته‌اند و من تو را به آن‌جا می‌برم تا دیدنی‌های آن‌جا را با چشم ببینی. موجودات این‌جا زندگی آرام و خوبی دارند و حالا آماده باش که می‌خواهم تو را به آن‌جا ببرم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۲۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان