کتاب جهانم را بخوان
معرفی کتاب جهانم را بخوان
کتاب جهانم را بخوان نوشتهٔ سحر زارع است. نشر بید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی ۴۰ نامه از این نویسندهٔ معاصر ایرانی برای همهٔ خوانندگان کتاب است.
درباره کتاب جهانم را بخوان
کتاب جهانم را بخوان مجموعهای شامل ۴۰ نامه است که بهشکل گفتوگو درمورد موضوعات مختلف احساسی و اجتماعی منتشر شدهاند. با خواندن این کتاب دربارهٔ همه چیز از آشفتگیهای درونی نویسنده تا اوضاع پرتلاطم جهان اطراف او آگاه میشویم. گفتههای نویسندهٔ کتاب حاضر ممکن است ما را به فکر فرو ببرد و کمک کند وقایع را طور دیگر ببینیم و خودِ گمشدهمان را باز یابیم. لحن نامهها بهگونهای است که خوانندهٔ کتاب، خود را کاملاً مخاطب نامهها حس میکند؛ گویی در تاریخهای نامنظم، دستنوشتههایی از دوستی که هرگز فرصت در آغوشگرفتن او نصیبش نشده، به دستش رسیده است.
نویسنده در ابتدای کتاب نوشته است که مخاطب او در این نامهها شخص خاصی نبوده است. او سعی کرده طوری بنویسد که هر کس شروع به خواندن این نامهها کرد، خودش را مخاطب آنها ببیند. اولین یادداشت این مجموعه برخلاف اکثر نامهها خطاب به یک جامعه است نه تنها یک شخص.
خواندن کتاب جهانم را بخوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات معاصر ایران و قالب نامهنگاری پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب جهانم را بخوان
«سرزمینِ دیگرم؛ سلام!
امیدوارم همچنان رویا بافی پیشهات باشد و شورِ زندگی به تلاطم در رگ هایت جاری. اگر جویای احوال منی، به یمن وجود تو بهتر از روزهای پیشم. تنهاییام را در آغوش کشیدهام و برای خودم آشیانهای ساخته ام؛ برگههایم دیوارش و قلمم ستونش شده است. از باب سرما اگر نگرانی، آسوده خاطر باش که فنجان چایم را تا قطرهٔ آخر به جان میکشم و تا نای نوشتن دارم به تو فکر میکنم و برای تو مینویسم.
مدتی است به این فکر میکنم آنکه صندوقچهٔ اسرارش کردم دور از من چه میکند؟ به چه میاندیشد؟ آیا شده که از مقایسهٔ آنچه که میخواست تا آنچه که زندگی میکند نفس در سینهاش حبس شود؟ یا نکند با مواجهه با این حقیقت که: «معشوق مرا دوست ندارد» از شدت رنج به خودش میلرزد؟
عزیزِ دورِ من! حواست باشد که قلب، فرزند ذهن است؛ ذهن، پریشانی قلب را در مییابد و خود هزاران بار بیشتر به سختی و تقلا میافتد تا قلب را از متلاشی شدن حفاظت کند ولی قلب، نوجوان سرکشِ بیتجربه ایست که هرگز ذهن را نمیفهمد؛ نه اندوهش را و نه ناآرامیاش را. فرزند، آن را میخواهد که دوست دارد و مادر به دنبال آن است که کسی فرزندش را دوست بدارد و هرگز او را نرنجاند.
پس در این راه اگر روزی به سختی افتادی تنها کاری که لازم است انجام دهی این است که به صدای عقلت گوش کنی و همیشه یادت باشد که منطق، احساسیست که سرد و گرم راه چشیده، بارها شکسته و به مراتب آتش گرفته و سوخته و تمام سعیش این است تو را از همهٔ اینها باز دارد.
برو و رویای لاجوردی کسی شو که او هم تو را ببیند، بفهمد، بخواهد و بتواند کنارت بماند و هرگز فراموش نکن دوست داشتنِ صرفِ یک نفر، شرط کافی برای هم مسیر شدن نیست. زندگی پر از نشدنها و نرسیدنها و نخواستن هاست. برو و بیش از این برای خودت آرزوی محال نساز.»
حجم
۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۵۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
نظرات کاربران
از قشنگترین و صمیمی ترین کتابهایی بود که خوندم؛ خوندن این کتاب رو به همه پیشنهاد میکنم