دانلود و خرید کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم) دارن شان ترجمه علی شقاقی
تصویر جلد کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم)

کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم)

معرفی کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم)

کتاب آرچیبالد لاکس و پل میان دنیاها (جلد اول) نوشتهٔ دارن شان است که با ترجمهٔ علی شقاقی در انتشارات ماهواره منتشر شده است.

درباره کتاب آرچیبالد لاکس و و دخمه فراموش شده (جلد چهارم)

مجموعهٔ آرچیبالد لاکس رمانی بیش از ۱۰ جلد است. در این رمان، پسرکی نوجوان به نام آرچیبالد لاکس کاملا اتفاقی دنیای جدید و عجیبی به نام مِرج را کشف می‌کند و متوجه می‌شود با این که از اهالی این دنیای مرموز نیست، اما موهبتی دارد که مختص بومیان این کره است. 

در این جلد آرچیبالد لاکس، پس از مدتی دوری از دنیای مِرج ، قفلی جدید و پیچیده را در لندن پیدا می‌کند و با اینکه می‌داند کارکردن بر روی آن می‌تواند برایش خطرناک باشد، غرور یک قفل‌ساز حرفه‌ای‌ بودن، فریبش می‌دهد و با استفاده از آموزه‌های استادش وینستون از قاتلان ساب مِرجی، غافل می‌شود و برای خودش دردسری بزرگ می‌سازد.

خواندن کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره دارن شان

دارن اوشانسی متولد ۲ ژوئیه ۱۹۷۲ نویسندهٔ ایرلندی است که با نام دارن شان داستان می‌نویسد. اولین کتاب دارن شان Ayuamarca نام دارد که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. او در ژانویهٔ ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام سیرک عجایب نوشت. او این کتاب را کتاب را برای سرگرمی نوشته بود، اما بسیار موردتوجه قرار گرفت خصوصاً زمانی که کمپانی برادران وارنر پیشنهاد ساخت فیلمی بر مبنای این کتاب را داد. او که پیش‌بینی این فروش را نمی‌کرد نویسندگی را ادامه داد و در طول ۵ سال ۱۱ کتاب دیگر از این مجموعه نوشت. این کتاب‌ها در ۲۸ کشور و به ۲۰ زبان ترجمه شد و حدود ۸ میلیون نسخه از آن‌ها فروش رفت. کمپانی برادران وارنر هرگز فیلمی از این مجموعه نساخت و حق ساخت آن به دارن شان بازگشت و در سال ۲۰۰۵ دارن شان اجازهٔ ساخت فیلم‌ها را به کمپانی یونیورسال استودیو فروخت. کتاب‌های او فضایی فانتزی و ترسناک دارد.

بخشی از کتاب آرچیبالد لاکس و دخمه فراموش شده (جلد چهارم)

«و همین مرا دیوانه می‌کند.

اولین بار، قفل را چند ماه پیش کشف کردم پ همان‌طور که در خیابان‌ها پرسه می‌زدم تا زمان بگذرد، ناگهان توجهم را جلب کرد. قفل‌ها نقطه ضعف من هستند و همیشه به دنبالشان هستم. من در مورد قفل‌های معمولی صحبت نمی‌کنم، بلکه منظورم آن‌هایی است که از طریق گمانه به جهان دیگری به نام مِرج منتهی می‌شوند. بُرن ـ کره زمین ـ جایی است که انسان‌ها در آن متولد می‌شوند اما مِرج، محل زندگی روح انسان‌های کشته شده است.

سال گذشته با دنبال کردن دختری به نام اینز وارد مِرج شدم و در آن‌جا مجموعه‌ای از ماجراهای شگفت انگیز و وحشتناک برایم اتفاق افتاد که زندگی‌ام را متحول کرد. از رودخانه‌ای خونین گذشتم، با قاتلین و شغال‌های جهنمی روبه‌رو شدم، با خاندان سلطنتی همراه شدم و برای نجات قلمروشان از چنگال ظالمین بی‌رحم، به آن‌ها کمک کردم.

سپس به خانه بازگشتم.

البته برگشتن به زندگی عادی کار ساده‌ای نبود چون در مِرج، قفل‌سازی جوان و بسیار با استعداد به نام آرچیبالد لاکس بودم که مانند انسانی بالغ با من رفتار می‌کردند. اما در بُرن، آرچیِ ساده‌ای هستم که با درس و مدرسه سر و کار دارد و ناگفته نماند که والدینم مرا به سرپرستی گرفته‌اند.

آن زمان برای من بسیار سخت بود تا به جورج و ریچل توضیح دهم که کجا بوده‌ام و چه‌کار می‌کردم و حتی به یاد ندارم که به آن‌ها و دیگران که کنجکاو بودند دقیقاً چه گفته‌ام اما در نهایت طوری داستان بافی کردم که توانستم والدینم، پلیس، معلمان، دوستان و در کل همه را متقاعد کنم. وضعیت آرام شد و دوباره به روال قبلی زندگی برگشتم و بعد از آن، مِرج در زندگی‌ام جایی نداشت، بنابراین سعی کردم دیگر به آن فکر نکنم.

فقط گاهی به مدت سه یا چهار دقیقه آنچه که برایم اتفاق افتاده بود را در ذهنم مرور می‌کردم.

اما حتی اگر ماجرای درختان انگور غول‌پیکر و همپوشانی‌ها و بازی گراپ را از فکرم دور می‌کردم، نمی‌توانستم گمانه‌هایی را فراموش کنم که روزی حداقل چند بار توجهم را جلب می‌کردند. اکثر آن‌ها قفل بودند ولی این برای یک قفل ساز کار مشکلی نیست و وسوسه می‌شدم که بایستم و یکی از آن‌ها را انتخاب کنم، قفلش را باز کنم و برای چند دقیقه به آن کرهٔ عجیب بازگردم، هوای پاک را تنفس کنم، کفش‌هایم را در بیاورم و قارچ‌های نرم و فنری زیر پاهایم را حس کنم.

مسئله این بود که خودم می‌دانستم می‌خواهم ادامه دهم و مثل قبل از منطقه‌ای به منطقه دیگر سفر کنم که روزها و هفته‌ها طول می‌کشید. اما از آن‌جایی که قصد نداشتم والدینم را دوباره نگران کنم تصمیم گرفتم دعوت مِرج را قبول نکنم!»

maryam
۱۴۰۱/۱۰/۰۴

خیلی باحاله جلد های بعدی ترجمه نمیشه؟؟

lovelyboy
۱۴۰۲/۱۰/۱۲

با تشکر از مترجم یکی از مجموعه هایی بود که ازش لذت بردم ترجمه جلد بعدی چه زمانی تموم میشه و تاریخ انتشار چه زمانی هست ؟

Kimi
۱۴۰۳/۰۸/۰۴

مجموعه جالبیه حیف که بقیش ترجمه نداره

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۱۶۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان