کتاب بینوایان
معرفی کتاب بینوایان
کتاب بینوایان نوشتهٔ ویکتور هوگو و ترجمهٔ رویا صهبایی است و نشر سایه گستر آن را منتشر کرده است. این کتابِ تصویری، داستان زندگی مردم فرانسه در دورهای از تاریخ پرفرازونشیب این کشور است.
درباره کتاب بینوایان
رمان بینوایان شاید یکی از طولانیترین رمانها و شاهکارهای ادبی دنیا باشد و همین موضوع باعث شود که این کتاب را نتوان برای نوجوانان خواند یا آنکه نوجوانان با آن ارتباط برقرار نکنند. اما این نسخه از کتاب بینوایان تصویری (کمیک) است و کودکان و نوجوانان با آن بهراحتی میتوانند ارتباط برقرار کنند و آن را بخوانند.
بینوایان داستان فقر و سختی در دورهای خاص در فرانسه است. شخصیت اصلی این کتاب ژان والژان نام دارد که به دلیل سرقت نان برای سیرکردن خواهر گرسنه و فرزندانش به ۱۹ سال حبس محکوم میشود. سالها حبس و سختیکشیدن او را به مردی تلخ تبدیل میکند. پس از این ماجرا و آزادی ژان والژان، او از اسقفی سرقت میکند. وقتی سرقتش فاش میشود، اسقف برای نجات او از زندان دروغ میگوید. همین موضوع باعث میشود ژان والژان متحول شود. از دیگر شخصیتهای کتاب، کوزت، دختر فانتین است که ژان والژان به مادرش قول میدهد او را نجات دهد. کوزت با خانوادهٔ تناردیه زندگی میکند؛ درحالیکه آنها از او سوءاستفاده میکنند و بیگاری میکشند.
انتهای کتاب به شورش و اعتراضهای جوانان فرانسوی مربوط میشود که در انتها به انقلاب فرانسه هم ختم میشود.
خواندن کتاب بینوایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانان مناسب است.
درباره ویکتور هوگو
ویکتور هوگو نویسندهٔ معروف فرانسوی در ۲۶ فوریهٔ ۱۸۰۲ میلادی در بزانسون، فرانسه متولد شد. او نویسنده و شاعر سبک رمانتیسم در فرانسه بود. از میان آثار مشهور ویکتور هوگو میتوان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد اشاره کرد. کتابهای او مانند آینهای، بازتاب تمام افکار و اندیشههای او هستند و در تمام دنیا خوانده میشوند و طرفدار دارند. از بینوایان و گوژپشت نتردام بارها اقتباسهای تئاتری و سینمایی صورت گرفته است. ویکتور هوگو بهدلیل حمایتی که از طبقهٔ محروم جامعه میکرد، همیشه مورد خشم سران دولت بود. به همین دلیل نیز سالهایی از زندگیاش را در تبعید در بروکسل و جزیرهای در دریای مانش گذرانید. بعد از سرنگونی امپراطوری رم در سال ۱۸۷۰ بهعنوان قهرمان ملی به فرانسه بازگشت.
ویکتور هوگو را در فرانسه بیشتر بهدلیل اشعارش میشناسند. او بعد از تحمل یک دورهٔ طولانی بیماری در ۲۲ مه ۱۸۸۵ در پاریس چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب بینوایان
«من ژان وال ژان هستم. یک قانون شکن که نوزده سال رو در زندان گذروندم. الان چهار روزه آزاد شدم. باید برم به ایالت پونتارلیه تا اوراق هویتم رو به ادارهی پلیس اونجا تحویل بدم. اگه این کار رو نکنم، انگار دوباره از قانون سرپیچی کردم. من به تمام مسافرخونهها سر زدم؛ اما همه من رو از خودشون دور کردن، چون یک مجرم هستم. تا الان بیشتر از پنجاه کیلومتر راه رفتم، خیلی خسته ام و...
-دیگه ادامه نده
-خانم مگلورا، این آقا مهمان ما هستند. لطفاً دوباره میز رو بچینید. و برای اتاق خواب طبقهی بالا، ملحفههای تمیز ببرید.
-متوجه شدم، قربان.
ژان والژان هیچ وقت شامی به آن خوشمزگی نخورده بود. خانم مَگلورا یک کاسه سوپ بسیار لذیذ به همراه مقداری کباب گوسفند، پنیر تازه، یک تکهی بزرگ نان گندم و تعدادی انجیر برایش روی میز چیده بود. به علاوه، مقداری از شربتهای مخصوص مراسم جشن هم سر سفره آورده بود.
شمعدان ها هم مثل کارد و چنگال ها، از جنس نقره بودند. قاشق و بشقابهای نقرهای گران قیمت روی میز برق میزدند.
آن شب ژان والژان هر چه تلاش کرد، خوابش نبرد. تختخوابش زیادی نرم و راحت بود. و خاطرات غمانگیز سالها اسارت، به شدت روی قلبش سنگینی میکرد. ژان والژان به نوزده سال کار اجباری محکوم شده بود. فقط به خاطر اینکه یک تکه نان دزدیده بود تا از گرسنگی نمیرد.»
حجم
۹٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۹٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
نظرات کاربران
"مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و ۱۹ سال در آنجا، هر روز یک قرص نان کامل مجانی خوردم!"
کتابی عالی بود و جذاب توی شب های زمستان سرد کیف میده
خیلی خوبه
خوبود کییف کردم بیچاره کزت