دانلود و خرید کتاب لاک سفید عبدالصاحب مالک
تصویر جلد کتاب لاک سفید

کتاب لاک سفید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب لاک سفید

کتاب لاک سفید نوشته عبدالصاحب مالک است و براساس یک داستان واقعی نوشته شده است. 

درباره کتاب لاک سفید

این کتاب داستان پسرک ساده و زیبای روستایی به‌نام آرتان است. او زمانی که کوچک است و به مدرسه می‌آید مدام مورد تحقیر قرار می‌گیرد اما زمان امتحان‌ها چون درسش بسیار خوب است ناگهان محبوب می‌شود و دیگران که روزی آزارش می‌دادند از او می‌خواهند به آن‌ها آموزش دهد. همین اتفافات آینده او را می‌سازد و تصمیم می‌گیرد معلم شود. معلمی دلسوز و مهربان که اتفاقات زیادی قرار است سر راهش باشد.

این کتاب داستان عشق است، عشقی که مسیر زندگی آدم‌ها را روشن می‌کند و آن‌ها را به سمت خوشبختی می‌برد. 

خواندن کتاب لاک سفید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های واقعی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب لاک سفید

«با نزدیک شدن امتحانات پایان سال، کار و مشغلهٔ منم زیادتر می‌شد خانوادهٔ بعضی از بچه‌های کلاس، فقیر و عیالوار بودن و بعضی‌اوقات توی چند درس، ضعیف بودن اون افراد معمولاً برای تدریس، در اولویت من بودند، چون به‌خوبی حال اونا رو درک می‌کردم و اگر علاقه را در اونا می‌دیدم که واقعاً بخوان یاد بگیرن از کمک به اونا خوشحال هم می‌شدم چراکه اگه این بچه‌ها مردود و اخراج می‌شدن سرانجام خوبی نداشتن ولی اگه موفق می‌شدن و پیشرفت می‌کردن اغلب همه خانوادهٔ اونا، برادران و خواهرانشون هم از فقر و بدبختی نجات پیدا می‌کردن هدفم از تدریس این بچه‌ها و پاداشم نیز همین بود، کمک به خوشبختی‌شون...»

* آرتان در وادی عشق...

در میان شاگردان آرتان سه نفر بودند که برای او جایگاه ویژه‌ای داشتند، پسرک نسبت به این سه نفر احساسی همچون برادر داشت اگرچه هرگز برادر تنی نداشت که بفهمد چه حسی دارد... این سه نفر، هوشنگ، بهروز و پرویز نام داشتند آن‌ها اغلب با هم بودند تا اینکه ناگهان روزی پرویز در چشم آرتان، تبدیل به عزیزترین دوست و همراه شد از آن روز به بعد حرف، حرف پرویز بود به‌جز در بحث ریاضیات و علوم و در وقت تدریس که حرف آرتان، حرف آخر بود غیرازآن، دیگر هرچه پرویز می‌خواست و می‌گفت همان بود و به این ترتیب، تدریس و آموزش به پرویز برای آرتان از هر کاری و هر چیزی مهم‌تر شده بود و همیشه با اشتیاق زیادی برای پرویز وقت می‌گذاشت!

از مدتی پیش بود که یک‌باره پرویز برای آرتان با بقیه متفاوت شد، چیزی بیشتر از دوست و همکلاسی، کافی بود که پرویز فقط اشاره‌ای برای کمک در هر درسی کند؛ بدون تردید و بلافاصله قبول می‌کرد آرتان برای تدریس و درس خواندن به خانهٔ پرویز می‌رفت گاهی ساعت‌ها برای او در ریاضی و علوم وقت می‌گذاشت و با او کار می‌کرد!

اگرچه پرویز دوست باارزش و خوبی برای آرتان بود اما این‌همه توجهی که یک‌باره پیدا شد دلیل مهم دیگری داشت که به‌جز خود و خدایش، هیچ‌کس از احوال او و آنچه در قلب و در فکر و خیالش می‌گذشت، خبر نداشت!

بهتر است آنچه باعث شد پرویز در نزد آرتان، عزیز شود را از زبان خودش و همراه با بیان حس و حال نابی که برای اولین بار تجربه کرده بود را بشنویم.

آرتان، حرف دلش را با زبانی ساده شرح داد و چنین گفت:

«اصل ماجرا به اولین روزی برمی‌گرده که به خانه پرویز رفتم، قرار بود با او ریاضی کار کنم، وقتی به نزدیک خونه اونا رسیدم کمی هیجان داشتم، اونا وضع مالی بسیار خوبی داشتن جزء طبقهٔ ازمابهتران بودن اما چون پرویز، دوست با معرفت و مهربانی بود و اون رو دوست داشتم، پذیرفتم که به اونجا برم، پرویز چند بار در حمایت از من با دیگران درافتاده بود با اینکه فوتبالی نبود اما در مسابقات مدرسه‌ای، تنها مرا تشویق می‌کرد هرگاه که مرا غمگین می‌دید تلاش می‌کرد غم و اندوه را از من دور کنه به هر حال مرا درک می‌کرد و من هم براش احترام خاصی قائل بودم... اون روز بعد ازاینکه زنگ خونه پرویز رو زدم اتفاق جالبی افتاد صدای زنگ بلبلی، در فضای خونه طنین‌انداز شد منتظر بودم که پرویز در خونه رو باز کنه حتی آماده بودم که با شنیدن صداش باهاش شوخی کنم و سربه‌سرش بذارم!...»


کاربر 4555683
۱۴۰۱/۰۳/۰۴

بسیار کتاب عالی و تاثیر گذاری هست دوستان این کتاب رو حتما مطالعه کنید

کاربر 4728718
۱۴۰۱/۰۴/۱۳

فوق العاده بود داستان بسیار اموزنده و جذاب بود این کتاب رو پیشنهاد میکنم👌🏼

تمام حکایت ما حکایت اعتنا به روح لطیف و حساس آدم‌هاست، موجودی بامعرفت و عاشق‌پیشه که همواره جویای عشق و طالب محبت است؛ موجودی که وجودش آمیخته به مهر و مهربانی است اگر با مهر و با محبت دیده شود وجودش مملو از شادی و توانمندی شده و با بی‌مهری‌ها، ضعیف و رنجور و زمین گیر می‌شود. آنچه ما انسان‌ها نیازمند دائمی آن هستیم مهرورزی است، برای بهتر زیستن باید در پی کاشتن بذر عشق و محبت باشیم باید هرچه بیشتر، مهرگستر باشیم...
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
باید که بیش از هرچیز دیگر مراقب دو چیز باشیم، اول زبان تند که از هر تیغی تیزتر و برنده‌تر است؛ دیگران از تیغ زبان ما در امان باشند و دوم، نگاه گزنده که بدون حرف زدن، حرف می‌زند، مراقب زبان نگاه خود باشیم که گاهی گزنده‌تر از هر چیزی است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
آن‌ها که تا چشم باز می کنند خود را در محاصره درد و رنج و ناملایمات و بی‌بهره از نعمات دنیا دیده‌اند و تمام تجربه آن‌ها از زندگی در این دنیای بزرگ، تلخی و ناکامی بوده است
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۱۷۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۷۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان