کتاب شبی در میان امواج ارس

کتاب شبی در میان امواج ارس نوشتۀ عبدالصاحب مالک در انتشارات نوآوران سینا به چاپ رسیده است. داستان کتاب برگرفته از ماجرایی واقعی و روایت مرد جوانی به نام امیر است که در پی ماجرایی به‌دنبال کسب ثروت و تأمین رفاه خانواده‌اش می‌رود؛ اما این مسیر بی‌راهه است و آن‌ها را گرفتار مشکلات زیاد می‌کند.

درباره کتاب شبی در میان امواج ارس

این داستان که به‌صورت اول شخص و از زبان شخصیت اصلی روایت می‌شود برگرفته از ماجرایی واقعی و مصداق این ضرب‌المثل است: «خودکرده را تدبیر نیست». داستان دربارۀ سرگذشت جوانی پاک‌دل به نام امیر است که زندگی‌اش در قالب عشق، اخلاق و وفای به عهد شکل گرفته بود؛ اما به‌دنبال ماجرایی وفاداری‌اش رنگ باخت و در پی پول و کسب ثروت خانه و یارش را ترک کرد. به‌یک‌باره طمعی به جانش افتاد که او را آمادهٔ تن دادن به هر کار ناپسند و داخل شدن در هر منجلاب و خطری کرد؛ از این رو تبدیل به طعمهٔ مناسبی برای کسانی شد که از احوال و اخلاق خوبش و از اموال محدودش خبر داشتند. اموالِ اندکی که تمام بضاعتش بود و طی سال‌ها با صداقت و مشقت و ذخیره کرده بود.

امیر غافل از آمالِ اطرافیانش و بی‌خبر از نقشه‌هایی که در ذهنشان ترسیم شده بود پا به بی‌راهه‌ گذاشت، بی‌راهه‌ای که در ابتدای سفر البته بی‌راهه نبود، بلکه راهی بود معقول و مطلوب؛ اما ناگهان از راه اصلی جدا شد. او با کسانی که نقاب نیکی بر چهره داشتند و در ظاهر نرم‌زبان و خوش‌رفتار بودند واردِ کار و معاشرت شد و به گمانش که با آدم‌های موجه و خوبی هم‌نشین شده است؛ اما حقیقت چیز دیگری بود و با اینکه در اوایل سفر هنوز همه‌چیز به‌ظاهر در نگاهش عادی و مقبول بود، با امواج متلاطم و خطرناکی که در انتظارش بودند و با بلعیده شدن در گرداب خطایش فاصلهٔ زیادی نداشت. او خیلی زود در چالش‌ها و گرفتارهایی غرق شد که فراتر از توان و ظرفیت روحی‌اش بود. ناهنجاری‌هایی که در نقطهٔ مقابل باورها و شخصیت او بود.

او از سر صداقت و اعتماد، ادعای باورنکردنی کسی که گمان می‌کرد دوستی واقعی است و او را در جایگاه نزدیکان خود قرار داده بود پذیرفت و پیشنهاد وسوسه‌انگیزش را قبول کرد و وارد کار با او شد. بوی پول بی‌قرارش کرد، شوق و ذوقی برای اندک تغییری در زندگی به جانش افتاد که گویی عقلش را زایل کرده بود. او حتی به ندای قلبش هم توجهی نکرد. تمام این‌ها با انگیزهٔ کمک فوری به خود و خانواده بود و او با این محرک انگیزشی دلیل کارش را موجه جلوه می‌داد تا در کشاکش با تردیدهای قلبی و یا در وقت ستیز با چالش‌های وجدانی بتواند به‌نحوی با خودِ واقعی‌اش کنار بیاید.

او اگرچه برای دستیابی به رفاه بیشتر وارد راهی شد تا خود و خانواده‌اش را بیش از پیش تأمین کند؛ اما با این کار ابتدا خودش را و بعد هم آن‌ها را گرفتارِ رنج‌ها و مشکلات متعدد کرد و با عملکرد نادرستش علاوه بر تحمل خسارت‌های مالی، آرامش زندگی و خواب راحتش را هم با اضطراب و ناملایمات عوض کرد.

خواندن کتاب شبی در میان امواج ارس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شبی در میان امواج ارس

«سال‌های سال پیش در شبی...چند ساعتی قبل از نیمه‌شب...در شب تیره‌ای که در فراق ماه...تاریکی بر وجودش سایه‌ای سرد و سنگین گسترانیده بود...از روستایی سرسبز و خرم که به وقت حضور در محضر نورانی آفتاب... در حاشیهٔ ارس و در حصار انواع درختان بلند و تنومند... به زیبایی می‌درخشید و خودنمایی می‌کرد و از بیراهه‌ای جنگلی... به سختی در حال عبور بودیم...

برای اولین بار بود که دور از وطن...به سمت ساحل ارس روانه بودیم...می‌رفتیم تا خود را به آغوش زلال و روان ارس برسانیم...اما نه برای تفریح و آب‌تنی و شنا و نوازش مهرورزانهٔ ارس و از بین بردن دلتنگی‌اش از تنهایی... بلکه هدف و مقصود دیگری در فکر و ذهن اغفال شده و مضطرب ما بود...به نحوی که رنگ رخسارمان حتی در آن تاریکی...به روشنی خبر می‌داد از پریشانی احوال درونمان...و از نادرستی اندیشه و پندارمان و از ناروایی رفتار و کردارمان...!

و در حالی که غرق در خوف و وحشت و اضطرابی بی‌انتها بودیم... و جاری در لحظاتی نفس‌گیر که به کندی می‌گذشت... چندین پُست بازرسی را با قبول ریسک خطری بالا، یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم...!»