کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم
معرفی کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم
کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم نوشتۀ حمید دیهیم است. انتشارات مهراندیش این کتاب را منتشر کرده است. محمد دیهیم، روزنامهنگار و نمایندۀ پنج دوره در مجلس شورای ملی بوده است. این کتاب، برای جوانان نوشته شده است؛ جوانانی که هدفی در زندگی ندارند.
درباره کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم
کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم، فقط خاطراتی معمولی از یک رجل ادبی و سیاسی نیست؛ بهگونهای درسِ ماندگارِ زندگی، درس اخلاق، ادب و رادمردی است. این خاطرات، شیرین و خواندنی هستند، در خاطرهها مینشیند و در ذهن و زبان انسانها میدرخشند.
کتابِ حمید دیهیم، نمونۀ جامعی از ایمان، انساندوستی، وطنپرستی، شجاعت، اراده، ایثار و درستکرداری را در خود دارد. در کنار همۀ این صفاتِ نیک، این اثر، صحنۀ مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی، بهویژه در وضعیت آذربایجان آن روزگار و کشاکشِ مشکلات خارجی و داخلی را هم روایت کرده است.
خواندن کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ معاصر ایران و جوانانی که بیهدف هستند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاطرات و مبارزات محمد دیهیم
«چند سال پس از سقوط حکومت پوشالی پیشهوری، عدّهای از متجاسرین و جمعی از کمونیستها در آذربایجان از حکومت جناب دکتر مصدّق سوءاستفاده کردند و به دور او جمع شدند تا در سایۀ حکومت ایشان بتوانند مرام خود را ترویج کنند. اینان به ظاهر شبوروز بهعنوان حمایت از حکومت مصدّق فعّالیت میکردند، ولی در باطن دشمن او بودند' و میپنداشتند پس از ایشان خواهند توانست به کشور ایران مسلّط بشوند. البتّه مقصود نهایی آنها اجرای دستورات دشمن شناخته شدۀ ایران، «شورویهای» آن زمان بودند لیکن از وجاهت ملّی آقای دکتر مصدّق برای خودشان سپری ساخته بودند و پیوسته در این اندیشه بهسر میبردند که زمام امور در زیر سرنیزۀ ارتشِ سرخ و چکمههای سربازان روس بهدست آنها بیفتد و همین خود سبب گردید که آقای دکتر مصدّق نتواند در اجرای برنامۀ مورد نظرش کاملاً توفیق یابد و جانبداری مُشتی افراد ناپاک و بیوطن، سرانجام به سقوط دولت وی منجر گردید.
عدّۀ زیادی از علاقهمندان و طرفداران آقای دکتر مصدّق از محترمین و شخصیّتهای پاک و شریفی بودند که حسن شهرت هم داشتهاند، ولی متأسّفانه یک عدّه از افراد ماجراجو و بیگانهپرست خودشان را به آنها ملحق کرده و میخواستند از اعتبار و شخصیّت آنها سوءاستفاده کرده و خیانت کنند. من نمیگویم که طرفداران جناب دکتر مصدّق تودهای یا کمونیست و یا ناپاک بودند، بلکه سخنم این است که این ناپاکان خودشان را با گروهی از اشخاص محترم و پاکدل که به ترّقی و تعالی کشور و آزادیهای قانونی و منطقی ملّت ایران پایبندی و دلبستگی داشتند درآمیخته بودند و وضعی را بهوجود آوردند که مردم را نسبت به آیندۀ کشور نگران کردند. من برای وطنپرستانی که از فرط ایمان و عقیده به سعادت ایران و عظمت کشور به آقای دکتر مصدّق گرویده بودند احترامی وافر قائلم' و علاوه بر اینکه با آنها مخالفتی ندارم' بلکه از صمیم قلب آنها را دوست میدارم، ولیکن آشکارا میدیدم که پنجاه درصد از افرادی که به دور آقای مصدّق جمع شده بودند، از ماجراجویان و وطنفروشان بودند که سرانجام، حکومت آقای مصدّق را وادار کردند تا در روزهای بیستوپنجم و بیستوششم مرداد بیپرده با حزب توده ائتلاف کرده و موجبات سقوط خویش را بهدست خود فراهم آوردند. مردم همین که از این پیشامد خطرناک و ایران بر باد ده آگاه شدند، به مخالفت با آقای دکتر مصدّق پرداختند و دولتش را ساقط کردند و علّت دیگر هم فعّالیت شبانهروزی جمعیّت فداکاران آذربایجان با تودهایها و کمونیستها بود که با آنها مبارزاتی پیگیر و بیامان داشتند و به دولت مصدّق فرصت نمیدادند که مجری درخواستهای آنان باشند.
مسئله دیگر اینکه، هنگامیکه دکتر مصدّق نمایندۀ مجلس بودند، در یکی از جلسات مجلس شورای ملّی رفتم. در آن موقع مثل اکثر روزنامهنگاران ناظر جریان مجلس شدم، در مورد پست و تلگراف لایحهای مورد بررسی بود. آقای دکتر مصدّق بهعنوان مخالف با لایحه صحبت کرد و پیشنهادی داد. وقتی به پیشنهاد ایشان رأی میگرفتند، آقای دکتر مصدّق رأی مخالف دادند. در آن موقع متوجّه شدم که آقای دکتر مصدّق مرد منفیبافی هستند. من به افراد منفی اعتقاد ندارم و عقیده ندارم که آنها بتوانند کاری انجام دهند، تنها افراد مثبت هستند که میتوانند کار سازندهای برای مملکت انجام بدهند. با اینکه در تمام مدّت نخستوزیری بهدرستی و آزادیخواهی ایشان اعتقاد داشتم، ولی میترسیدم منفیبافی ایشان مملکت را بهدست کمونیستها بدهد. همچنان که در روزهای ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ مرداد با تودهایها همکاری و وادار کردند که شاه و خانوادۀ ایشان ایران را ترک کنند. منفیبافی ایشان باعث شد که امکانات خوبی که شرکتهای نفتی به ایران پیشنهاد کردند قبول ننموده و بعد از انقلاب اسلامی نیز کتابهایی نظیر «اشتباه بزرگ» توسّط ابراهیم صفایی انتشار یافت و از دوران نخستوزیری ایشان انتقاد کرده است. شاه سه مرتبه در مورد آقای دکتر مصدّق به من تذکّر دادند که با این پیرمرد چهکار دارید؟ در جواب عرض کردم که مار در آستین میپرورانید و با منفیبافی نیز نمیتوان مملکت را اداره کرد.»
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۳۲ صفحه
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۳۲ صفحه