کتاب امید
معرفی کتاب امید
کتاب امید فیلمنامه فیلم umit نوشته ییلماز گونی است که بههمراه دو مقاله با ترجمه پئریکا گلیاری و پدرام رمضانی منتشر شده است.
درباره کتاب امید
ییلماز گونی در امید شرایط اقتصادیای را نشان میدهد که در آن قهرمان فیلمش به جست وجوی خیالی واهی میپردازد؛ ولی فیلم خیلی با نابرابریهای وضع موجود سروکار ندارد و بیشتر به برجستهسازی و نقد تلاش قهرمان برای فرار از این شرایط است. شاید یک بینندهٔ غیر ترک از اینکه «امید» به عنوان سرمشقی برای سینمای انقلابی مشهور شده است، سردرگم شود. قهرمان فیلم نهتنها دچار فقدان آگاهی سیاسی است بلکه حتی وقتی حق انتخاب پیدا میکند، صراحتاً از مشارکت در تکوین جنبش اجتماعی دیگر کارگران سر باز میزند و در عوض دنبال گنجینهای خیالی میرود که یک دعانویس مسلمان وعدهاش را داده است. درواقع امید را به راحتی میتوان به عنوان فیلمی در نظر گرفت که از سیاسی شدن اجتناب میکند زیرا داستان یک قربانی-قهرمان را نشان میدهد. قهرمان فیلم قربانیِ گیج و درنهایت مجنون امیدِ واهی است که دائماً از فعل سیاسی دوری میکند. نویسنده چندین بار به زندان رفته است و یکی از مشهورترین چهرههای مبارز در ترکیه است.
خواندن کتاب امید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سینمای ترکیه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب امید
۲- صبح، خانهٔ جبار/ داخلی/ روز.
بچهها، مادر و جمیله خوابیدهاند.
روی بچهها، چون در خواب تکان خوردهاند، کنار رفته است.
معلوم است که از خستگی خوابشان برده.
زن خودش را جمعوجور میکند و با شنیدن صدای درشکه، به آنسو سرمیگرداند.
جبار درشکه را وارد حیاط میکند.
زن بلند میشود، از پلهها پایین میآید.
جبار از طویله خارج میشود و اسب دوم را به طویله میبرد.
جمیله بیدار میشود، بدون اینکه سرش را از بالش بردارد، همینطور به دوروبر نگاه میکند. کنارش، کتابهای درسیاش است.
جبار، اسب دوم را وارد طویله کرده است.
اوغور از روی بام میشاشد.
۳- طویله/ داخلی/ روز.
در حالی که جبار اسبش را قشو میکند، فاطمه وارد میشود.
فاطمه: اسبفروشه اومده بود. پیدات نکرده بود.
گویی جبار اصلاً گوش نمیدهد.
فاطمه: گفت اگه تا سه روز پولشو ندی میآد اسبشو میبره.
جبار بیتوجه به کارش ادامه میدهد.
فاطمه: بقال هم پولش رو خواست.
جبار بیتوجه به کارش ادامه میدهد.
فاطمه: عمو علی عثمان ایلچی اومده بود. واسه پنبهچینی دنبال عَمَله میگرده. پرسید شما میآیین؟
جبار باز هم جواب نمیدهد.
فاطمه: جمیله فردا باید بره مدرسه، امتحان داره. دختره کفش نداره بپوشه. یه لیر هم بهش پولتوجیبی بدیم خوبه.
جبار پولها را از جیبش درمیآورد و به سمت فاطمه میگیرد.
جبار: همهٔ پولی که درآوردم همینه. هشت لیر و هفتادوپنج کروش.
فاطمه پولها را میگیرد.
جبار بیرون میرود.
۴- جمیله از پلهها پایین میآید/ داخلی/ روز.
جمیله با کتاب و دفتری در دست از اتاق خارج میشود.
با حولهای که در دست دارد به سمت تلمبهٔ آب میرود.
جبار دست و صورتش را میشوید. جمیله حوله را به او میدهد، فاطمه هم آنجاست.
۵- جومالی۳ در مکانیکی مشغول به کار است/ خارجی/ روز.
جومالی که در حال تعمیر سواریای است، صدای اوستایش را میشنود و به سمتش میرود.
اوستای تعمیرکار: جومالی! بدو دو تا چای بگیر ببینم.
۶- جمیله در حال لباس شستن است./ داخلی/ روز.
جمیله در حال شستن رختهاست، برادرش هم سگشان را داخل لگن میگند. مادر کتکش میزند.
فاطمه: ای وای خدا! آخه مگه سگ رو میکنن تو لگن لباس؟ ها؟ ای خدا!...
حجم
۹۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۹۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه