کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم)
معرفی کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم)
کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم) نوشتهٔ محمدحسین مکارم است و انتشارات بهنگار آن را منتشر کرده است. این کتاب بازنویسی حکایات مثنوی (دفتر اول و دوم) به نثر همراه با دیدگاه عرفانی است. این مجموعه سه جلد دارد و این کتاب نخستین جلد از این مجموعه است.
درباره کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم)
مثنوی معنوی اثر مولانا جلالالدین بلخی جدا از جنبه شعری، از وجوه مختلفی در ادبیات فارسی اثری حائز اهمیت است. یکی از این وجوه وجه تمثیلی آن و حکایتهایی است که در این کتاب سترگ آمده است. قصههای مثنوی البته همگی ساختهوپرداخته خود مولوی نیستند و مولوی این قصهها را از منابع مختلف پیش از خود گردآورده است. یکی از این منابع قرآن است. در جابهجای مثنوی با قصههای قرآن و ارجاع به قرآن برمیخوریم و چهبسا بتوان گفت که قرآن یکی از متون بنیادینِ سازنده مثنوی مولوی است. به جز این باید از برخی از آثار ادبی کهن نام برد که قصههای مثنوی ریشه در آنها دارد که از آن جمله میتوان به کتاب کلیلهودمنه اشاره کرد. هدف مولوی البته از آوردن اینهمه حکایت و قصه در مثنوی نفس قصهگویی نیست و او این قصهها را بهعنوان تمثیلی برای بیان اندیشهاش به کار میبرد. مثنوی یکی از منابع برای پژوهش در عرفان و فهم آن است و بدون شک هرکس بخواهد بهطورجدی از عرفان چیزی بداند، ناگزیر است در کنار دیگر کتابهای مهم عرفانی به این کتاب نیز رجوع کند. کتاب شرح درد اشتیاق، بازنویسی حکایات مثنوی (دفتر اول و دوم) به نثر همراه با دیدگاه عرفانی است.
خواندن کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شاهکارهای ادبیات کلاسیک ایران و کتابهای بازنویسیشده پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرح درد اشتیاق (دفتر اول و دوم)
دير زمانی بود كه پادشاه احساس بیقراری و سرگشتگی میكرد. نه چيزی تسكينش میداد و نه ميل انجام كاری داشت. مدام در باغ يا ايوان قدم میزد و فكر میكرد. به دنبال چه بود؟ چه چيزی بايد بخواهد تا به دستوری يا اشارهای فراهم كنند. خودش هم نمیدانست، فقط آنقدر بود كه احساس میكرد ديگر اين زندگی برايش بیمعنا و تهی شده است. گاه چنان بیتاب میشد كه میخواست سر به كوه و بيابان بگذارد و پشت پا به همه چيز بزند، شايد به آرامش برسد و گاه به خود نهيب میزد كه آهسته، صبر داشته باش. و ميان اين رفتن و ماندن دست و پا میزد به اميد گشايشی. چنان پادشاهی هم نبود كه دين به دنيا فروخته باشد؛ مردم در سايهی عدلش احساس امنيت و آرامش میكردند. زمانی بود که رسيدگی به امور مردم و حل مشكلات و گرفتاریهای آنها رضايت خاطری برايش میآورد، اما اکنون ديگر نه. در بنبستی قرار گرفته بود كه راه گريزی نمییافت. دردمند و خستهای بود كه دوايی نمیيافت.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه