کتاب در تلاش معاش (جلد دوم)
معرفی کتاب در تلاش معاش (جلد دوم)
کتاب الکترونیکی «در تلاش معاش (جلد دوم)» نوشتهٔ محمود زمانی در انتشارات کنکاش چاپ شده است. در این رمان سعی شده است تصویری واقعی و گذرا، از اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور از اواخر دههٔ یکهزاروسیصدوسی تا اواخر دههٔ نود خورشیدی را در برابر دید شما خوانندهٔ گرامی قرار دهد.
درباره کتاب در تلاش معاش (جلد دوم)
تلاش معاش یک قصه نیست. واقعیت زندگی مردمی است که همّ و غم زندگیشان کسب روزی است. شاید با خود بیندیشید که مگر میشود کشور ما در دههای که داستان شروع میشود، آنگونه عقبافتاده بوده و مردم نگران کسب روزی بودهاند و با مشقّت و فقر زندگی میکردهاند؟ اما متأسفانه این موضوع حقیقت دارد. تمام داستانهای در تلاش معاش واقعی است و تنها به خاطر حفظ حرمت خانوادهها، اسامی آنها تغییر داده شده است.
کتاب در تلاش معاش (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به مطالعهٔ رمانهای اجتماعی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب در تلاش معاش (جلد دوم)
ناهید دختری بود قدبلند، سبزه و بسیار زرنگ و کاری. در قالی بافی همتا نداشت. هر سال با شاگردانش دو تخته قالیِ سه در چهارِ ابریشمیِ نقش اصفهان می بافت و تحویل صاحب کار می داد. پول خوبی هم می گرفت و همه را جهیزیه می خرید و یا پس انداز می کرد.
او می دانست در آینده، مخارج زیادی خواهد داشت. مخارجی که علی با درآمد کمِ مغازه، از عهدهٔ آن بر نمی آید. او در رویای خود بود و می خواست همیشه مستقل از همه به آرزوهایش برسد. از بچگی در خانه ای بزرگ شده بود که پدر و مادرش باهم کار می کردند و با همکاری هم توانسته بودند خانه و زندگی نسبتاً خوبی برای بچه ها فراهم کنند. برای همین بخوبی دریافته بود که اگر زن و مرد باهم کار کنند، می توانند زندگی بهتری داشته باشند.
او دو برادر داشت که یکی بزرگتر و دیگری کوچکتراز خودش بودند. یک خواهر هم داشت که بچهٔ کوچک خانه بود و خیلی ناز داشت. ناهید علاوه بر قالی بافی، کارهای خانه را نیز به خوبی انجام می داد و مادرش در فکر بود که اگر ناهید عروسی کند، کارهای خانه را چگونه انجام دهد. امّا خوب می دانست که چاره ای ندارد و عاقبت، هر دختری باید ازدواج کند و دنبال زندگی خودش برود. تا ابد که نمی توان دختر را در خانه نگه داشت. هرچند که با رفتن هر دختری از خانهٔ پدر و مادر، مشکلاتی به وجود خواهد آمد. امّا بالاخره راه چاره ای برای آن پیدا می شود.
پدرش مردی آرام و کم حرفی بود. کار خودش را می کرد و کاری به کار کسی نداشت. از اینکه دخترش را به خانه ای می فرستاد که از هر نظر اورا می شناخت، خرسند بود و خیالش راحت. همین که جدّ و ورجد اورا می شناخت و می دانست که بچهٔ نماز خوان و متدیّنی است، برایش کافی بود.
حجم
۱۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه